دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

مشخصات بلاگ
دشمن شناسی

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش در آ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیبرالیسم» ثبت شده است

روزی روزگاری، عمو سام می خواست عدالت و برابری و برادری رو ، روی اجساد میلیون ها سرخپوست بنا کنه، منتها هر جور حساب کرد دید اینجوری خیلی عادلانه نیست، کم میاره ...!

در نتیجه فکر کرد که چقدر خوبه کاکاسیاهای آفریقایی رو هم جهت درخشان تر کردن تمدن نوپا شون به سرزمین موعود بیاره ...!

این وسط سرخ پوست ها و کاکا سیاها می دونستن که سفیدها از اون ها بشرتر هستند! و عدالت و برابری برای بشرتر ها برقراره ...!

اون بشرتر ها هم صداشون در نیومد تا این که چندین دهه و سده بعد صابون عدالت و برابریِ کاکاسیاهایِ عمو سام به تنشون بیشتر خورد...!

همون موقع که عمو سام و بشرتر ها کلی اِفه ی رفاه و ابرقدرتی تو دنیا میومدن، جان اشتاین بِک ، خوشه های خشم رو نوشت تا بگه تو دهه 30 میلادی، مردم رفاه زده اش از روی دلخوشی (صدها کیلومتر) خونه و زندگی شون رو ول می کردن و می رفتن کالیفُرنی! تا تو یه مزرعه پنبه و میوه کار گیر بیارن تا در روز چند سِنتی دستشون بیاد تا شکم رفاه زده شون رو پر کنن...!

تو این اوضاعی که همه داشتن از رفاه بیش از حدِ لیبرال-سرمایه داری خفه می شدن، سال 71 میلادی ریچارد نیکسونشون ، چاپ دلار بی پشتوانه رو اعلام کرد...!!!

هیچ کی هم تو دنیا کَکش هم نگزید که قراره چه بلایی سر اقتصاد دنیا بیاد ...! 

افول عمو سام دهه ها بود که شروع شده بود ، منتها دچار مرض شوآف بودن...!

عمو سام با خودش فکر می کرد که وقتی مردمش انقدر در صلح و عدالت غوطه ور هستن، چرا در بقیه دنیا صلح ایجاد نکنه... اونا که از سال 1901 با ورود به کلمبیا، صلحشون رو تو حلقوم کلمبیایی ها فرو کرده بودن همین طور تا سال 2020 میلادی در بقیه کشورهای دنیا ادامه اش دادن...!1

صلح و عدالت و برابری آمریکایی رو بهشون اهدا می کردن، در عوضش نفت و گاز و معادن و منابعشون رو یادگاری می بردن...!

با گذشت زمان، این بشرتر ها با ورود به قرن 21 ، بیشتر احساس همدردی با سرخپوست ها و کاکاسیاها داشتن ، و فهمیدن که عمو سام به اسم عدالت و آزادی و برابری ، کلاه گشادی بر سرشون گذاشته ، در نتیجه خودشون رو جنبوندن ! و در 2011 جنبش وال استریت شکل گرفت ...!

منتها نمی دونستن که برای به نتیجه رسیدنش نیاز به یه رهبر استراتژیستِ قدرتمند و ضد سرمایه داری، دارن ...!

در نتیجه جنبششون ابتر موند ... منتها اگه می دونستن که عمو سام (بخونید صهیونیست ها) ، چقدر به ارباب هرج و مرج معتقد هستن، بیشتر، از ابتر موندن جنبش ها سر در میاوردن...!

تو این سال ها به خاطر غرق شدن در رفاه و البته خوشبخت تر شدن کاکا سیاها ، گفتن همینطوری و از روی بیکاری یه جنبش هایی  از نوع ضد نژادپرستی از خودشون در بکنن ، منتها بازم حرکاتشون ابتر موند...!

تو دوران پساکرونا، البته بشرتر ها و کاکا سیاها ، میلیونی جنبیدن ... منتها باید دید این دفعه به نتیجه ای می رسن؟!  یا می ذارن به نتیجه ای برسه ؟!

 

پ.ن: به نظرم از مدیریت و رهبری جبهه مقاومت در این تحولات غرب نباید غافل شد.

_____________________________________________________________

 

1)نمونه ای از تجاوزات ، دخالت ها و جنگ های آمریکا (مرجع: yjc.ir):

—   ورود مستقیم نیروهای آمریکایی به کلمبیا
1902 —  حمله به پاناما
1904 —  ورود نیروهای آمریکایی به کره و مغرب
1905 —  ورود نیروهای آمریکایی به هندوراس علیه انقلاب این کشور
1905 —  حمله به مکزیک (در کمک به دیکتاتور وقت بورویریو دمازبرای سرکوب قیام مردمی این کشور)
1907 —  حمله به نیکاراگوئه
1907 —  ورود نیروهای آمریکایی به دومینیکن برای سرکوب انقلاب این جمهوری
1907 —  نیروهای آمریکایی در جنگ میان هندوراس و نیکارگوئه مشارکت کردند
1908 —  نیروهای آمریکایی در خلال انتخابات پاناما در این کشور مداخله کردند
1910 —  آمریکا نظامیان خود را برای سرکوب کودتا علیه حکومت نیکاراگوئه به این کشور گسیل داشت
1911 —  ورود نظامیان آمریکایی به هندوراس برای حمایت از کودتا به رهبری مانوئل بونیلا بر ضد رئیس جمهور منتخب میگل داویا
1911 —  سرکوب قیام ضد آمریکایی در فیلیپین
1911 —  مداخله در چین
1912 —  حمله و اشغال کوبا
1912 —  حمله به پاناما
1912 —  حمله به هندوراس
1912 — 1933 —  اشغال نیکاراگوئه
1914 — 1934 — هائیتی. نیروهای آمریکایی پس از وقوع چندین انقلاب در هائیتی وارد این کشور کرد و به مدت 19 سال هائیتی تحت اشغال آمریکا در آمد

1916 — 1924-  اشغال جمهوری دومینکن به مدت 8 سال
1917 — 1933 —  اشغال کوبا.
1917 — 1918 —  مشارکت در جنگ جهانی اول
1918 — 1922 —  مداخله در روسیه
1918 — 1920 —  ورود نظامیان آمریکایی به پاناما
1919 —  ورود نظامیان آمریکایی به کاستاریکا

 1919 —  حمله به هندوراس
1920 —  حمله به گواتمالا
1921 —  حمایت آمریکا از گروههای مسلحی که برای براندازی کارلوس گیریرو تلاش می کردند

1922 —  مداخله در ترکیه
1922 — 1927 —  ورود نظامیان آمریکایی به چین
1924 — 1925 —  حمله به هندوراس
1925 —  حمله به پاناما
1926 —  حمله به نیکاراگوا

1927 — 1934 —  آمریکا چین را به اشغال در آورد
1932 —  حمله به السالوادور
1937 —  حمله به نیکاراگوا

1945 — بمباران هیروشیما و ناکازاکی ژاپن
1947 — 1949 —  حمله به یونان
1948 — 1953 —  حمله به فیلیپین
1950 —  حمله به پورتریکو
1950 — 1953 —  حمله به کره

1953 — حمایت از کودتای 28 مرداد علیه دولت منتخب ایران
1958 —  لبنان
1958 —  جنگ با پاناما
1959 —  نظامیان آمریکایی وارد لائوس شدند
1959 —  حمله به هائیتی
1960 —  عملیات نظامی آمریکا در اکوادور
1960 —  حمله به پاناما
1965 — 1973 —  تجاوز خونین به ویتنام
1966 —  حمله به گواتمالا
1966 —  حمایت نظامی از اندونزی علیه فیلیپین
1971 — 1973 —  بمباران لائوس
1972 —  حمله به نیکاراگوا

1980 —  عملیات نظامی علیه ایران در طبس موسوم به پنجه عقاب که باشکست مواجه شد
1983 —  دخالت نظامی در گرینادا
 1986 — حمله به لیبی و بمباران طرابلس و بنغازی
1988 —  حمله آمریکا به هندوراس

1988 — حمله به هواپیمای مسافربری ایرانی و قتل عام تمامی 290 نفر سرنشین این هواپیما

 1989 —  نظامیان آمریکایی ناآرامی ها در جزایر ویرجین را سرکوب کردند

1991 —  عملیات نظامی گسترده در عراق (جنگ اول خلیج فارس)
1992 — 1994 —  اشغال سومالی و انجام خشونت بسیار مفرط علیه شهروندان این کشور
1998 —  حمله به سودان . هواپیماهای آمریکایی به بهانه تولید گاز اعصاب یکی از کارخانه های ساخت دارو را بمباران کردند

1999 —  آمریکا با پوشش ناتو جنگی را علیه یوگسلاوی براه انداخت. بمباران این کشور 78 روز به طول انجامید و یوگسلاوی از هم فروپاشید
2001 —  حمله و اشغال افغانستان به بهانه تعقیب گروه القاعده
2003 —  حمله و اشغال عراق بدون مجوز سازمان ملل

2011 —  حمله به لیبی پس از پیروزی انقلاب این کشور و سرنگونی دیکتاتور قذافی

2011 — حمایت رسمی از گروههای مسلح تروریستی در سوریه با هدف براندازی نظام منتخب ملت سوریه

2011 — اعلام حمایت رسمی از رژیم آل خلیفه در سرکوب قیام مردمی این کشور

2015 — اعلام پشتیبانی رسمی از آل سعود در جنگ این کشور علیه انقلاب ملت یمن

 2018 — حمله مستقیم هوایی به خاک سوریه با کمک انگلیس و فرانسه

 

 

 

 

 

  • مهدیه ...

 

 

کریس هجز آمریکایی:

ما، اکنون در کشوری زندگی میکنیم که
دکترها، سلامتی را نابود میکنند ...
حقوق دانان، عدالت را ...
دانشگاه ها، دانش را ...
دولت ها ، آزادی را ...
مطبوعات، اطلاعات را ...
دین (مذهب)، اخلاق را ...
و بانک هایمان، اقتصاد را ...!!!



نکاتی رو متذکر بشم:
کریس هجز ، روزنامه نگار ، استاد دانشگاه و کشیش پروتستانی آمریکایی هست، که نقد جالبی رو در مورد کشور خودش داشته ... سوای تفکرات و نظراتش ، حداقل اینقدر منصف هست که ببینه لیبرال دموکراسی آمریکایی چه بلایی به سرشون اورده ...!!
کتاب های بسیاری هم تالیف کرده من جمله :
1. جنگ ، نیرویی که به
ما معنا میدهد...
2. مرگ طبقه لیبرال
3. امپراطوری فریب
4. فاشیست های آمریکایی
5. ملحد را باور ندارم

و ...

اما
با این اعترافات ، چرا بعضی مسئولین، نخبگان و به اصطلاح بزرگان، در کشور ما نمیخوان قبول کنند دارند سنگ مکتبی رو به سینه می زنند که قبلا جوابش رو پس داده و نسل های فراوانی رو نابود کرده و باعث شده برخی از همین اتفاقات و نتایج منفی در کشور ما هم به وقوع بپیونده ...!

محض اطلاع باید بگم، با توجه به اینکه عموم جامعه به نحوه اداره کشور توسط روحانیت، انقلابیون یا مذهبیون (که متاسفانه به اسلام نسبت داده میشه) اعتراض و نقدهای بجا و بیجا دارند ، این کشور حداقل در حدود 30 سال گذشته اصلا اسلامی اداره نشده تا نتایج مفیدش در جامعه دیده بشه ، که بعضی ها میگن نوع مملکتداری اسلامی، جوابش رو پس داده و به کار نمیاد ...!
 
از اول انقلاب که بخوایم شروع کنیم گذشته از بنی صدر و رجایی که دوره کوتاهی داشتند و کشور در التهاب بود ...
رئیس جمهور بعدی، آقای خامنه ای بود که نقش پررنگی نداشتند چون قدرت اصلی ، در واقع دست نخست وزیر بود و نخست وزیر وقت هم جناب میرحسین موسوی بودند که تحت تاثیر تفکرات سوسیالیستی-لیبرالیستی حبیب الله پیمان بود (منکر کارهای مفیدش در زمان جنگ نیستم، گرچه تخلفات قانونی زیادی هم داشت) ...
اگر دقت کنین در اسرائیل، هم رئیس جمهور هست و هم نخست وزیر ... اما این نخست وزیره که بسیار برجسته است و کارهای اصلی به عهده اونه
و اما ...
نفر بعدی آقای هاشمی بود که بعد از روی کار اومدنش نخست وزیری رو ملغی اعلام کرده و قدرت اصلی رو به دست گرفتند چون نمیخواستن نقش فرمایشی داشته باشن ...! دولت ایشون دولت سازندگی نام گرفت و اظهار کردند که دیگه تفکر انقلابی جوابگو نیست و بعد از جنگ باید کشور رو با نگاه توسعه اقتصادی و بازار آزاد متحول کرد ...
و اما اینکه چرا از زمان ایشون شکاف طبقانی شروع شد، باید گفت: معتقدین به تفکر لیبرال میگن در این مکتب، شما هوای سرمایه بخش اشرافی و پولدار جامعه رو بیشتر داشته باشین تا پربارتر بشن و در عوض از سر ریز سرمایه ی اونها به مردم عادی و فقیر جامعه هم چیزی برسه و این میشه که هر سال این شکاف عمیقتر میشه ...! ...

در دولت آقای خاتمی هم همین رویه ادامه داشت بغیر از اینکه در این زمان لیبرال ها به فکر توسعه سیاسی هم بودند!!  (ماجرای کوی دانشگاه)

در زمان آقای احمدی نژاد هم گرچه با شعار عدالت و آرمان های انقلاب به میدان اومدند و کارهای مفیدی هم در این زمینه انجام شد اما به دلیل وجود وزرا و مسئولین لیبرالی، این مهم به نتیجه دلخواه نرسید ...

در زمان آقای روحانی هم همینطور (از حزب اعتدال و توسعه) که لیبرال بودن رو فریاد میزنن، همونطور که در کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای" خودشون اظهار داشتند که اقتصاد باید بر اساس اقتصاد کینزی اداره بشه که همانا ربا یکی از نشانه های مستقیم اون هست ...!!!
و اما ...
نتیجه اخلاقی :

این کشور هیچ وقت به درستی اسلامی اداره نشد و نتیجه ی التقاط اسلام با لیبرالیسم بود که نتایج درخشانش رو می بینید ...!

  • مهدیه ...

 

 

مرا  عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم    

                                 هـوادارن کویش را چو جان خویشتـن دارم

صفـای خلوت خـاطر از آن شـمع چگل  بینم    

                                 فـروغ چشم و نـور دل از آن ماه خُتن  دارم

 

به کــام و آرزوی دل چو دارم خلـوتی حاصل     

                           چه فکر از خُـبث بدگویان میان انجمن دارم

 

مرا در خـانه سـروی هست کاندر سایه  قدش     

                            فــراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن  دارم

 

گرم صدلشکرازخوبان به قصددل کمین سازند      

                             بـحمــدالله و المـنة بتی لشکر شکن دارم

 

سزد کــز خـاتم لعلـش زنـم لاف سلـیمانی    

                             چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن  دارم

 

الا ای پیــر فـرزانه مکــن عیبم ز میــخانه     

                              که من در تَرکِ پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

خدا را ای رقـیب امشب زمانی دیـده بر هم نِه    

                            که من بالعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

 

چو در گلـزار اقـبالش خـرامانم بـحمــد الله     

                              نه میل لاله و نسـرین نه بـرگ نسترن دارم

 

به رنـدی شُـهره شد حافظ میان همدلان لیکن

                   چه غـم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

 

*******************

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دعای عهد:

اللّهم انّی اجدّد فی صبیحة یومی هذا و ما عشت من ایّامی ،

عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابدا:

الّلهم اجعلنی من انصاره و اعوانه، و الذّابین عنه، و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه، و الممتثلین لاوامره ، والمحامین عنه، و السّابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه ...

******************

خدایا در بامداد امروز و هرچه زندگی کنم از روزهای دیگر عهد و پیمان و بیعتی را بر گردنم تازه می کنم که هرگز از آن سرپیچی نکنم:

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات و اوامرش و مدافعین از آن حضرت پیشی گیرندگان به سوی خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش(بین دو دستانش ...!)

                        *********************

داشتم نظرات افراد خارجی رو در مورد کتاب "امام دوازدهم" روزنبرگ آمریکایی میخوندم به جز چند نفری که منصفانه قضاوت کرده بودن ... بقیه همه تحت تاثیر دروغ های این کتاب قرار گرفته و اون رو بسیار جالب و تحسین برانگیز در مورد مسلمین افراطی و امام دوازدهم شیعیان که در کتاب به عنوان  "دجال" معرفی شده، میدونستن ...

http://www.goodreads.com/book/show/9246711-the-twelfth-imam

 

وقتی دور و بر آدم افرادی باشن که که امام رو قبول ندارن یا به طعنه بهت میگن امام زمان شما ...!(انگار ادعا کردیم فقط مال ماست...!) و هیچ مطالعه ای ندارن و ادای روشنفکری شون آدمو خفه میکنه ...!!!

دیگه چه انتظاری از خارجی ها میشه داشت که تو این فضای آلوده اطلاعاتی و انفجار اطلاعات و سردرگمی در اون بتونن نور و حقیقت رو ببینن ...!

البته خورشید پشت ابر نمی مونه چون ضرب المثلی داریم با این مضمون که: "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ...!"

نظیر جنگ آمریکا و عراق ...که بعد از اون دو دستی عراق رو تقدیم ایرانی ها کردن و از این افتضاح طوری به ستوه اومده بودن که میگفتن: "بوش(پسر) جاسوس ایرانی ها بوده ...!!!"

*********************

اما:

در کتاب اشاره به جنگ مذهبی بین ایرانی ها (نماینده اسلام) و اسرائیل و آمریکا(نماینده یهودیت و مسیحیت) در آخرالزمان داره ...!

که ما و اماممون رو نیروی شر و شیطانی معرفی میکنه و خودشون و حضرت مسیح رو منجی بشریت و نیروی خیر و الهی ...!

بماند که تحریفات بسیاری در معانی قرآن هم داشتن ...!

و البته ماجراهای جیمز باندی و جاسوسCIA در ایران ...!

به این میگن تقابل ایدئولوژیک که بسیاری اون رو توهمی بیش نمی دونن ... متاسفانه

 

البته بسیاری از تئوریسین های غربی به این نتیجه رسیدن که اصلاح مذهبی یا تقابل ایدئولوژیک نتیجه ای رو در بر نداره ...!

(این قدرت رو ندارن تا با توجیه دینی علیه ما بتونن کار خودشون رو پیش ببرن ...منظور به ریشه کنی کلی دین اسلام هس که در عوض باید با نفوذ و تغییرات و تحریفات در دین انجام بشه )

فرید زکریا تئوریسین پرنفوذ "شورای روابط خارجی آمریکا" در کتاب "آینده آزادی" میگه:

"تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام می شود بیجاست، راه دموکراسی از اصلاح مذهبی نمیگذرد بلکه مطمئن ترین راه برای دموکراتیزاسیون در ایران تقویت طبقه متوسط سکولار و توسعه سرمایه داری لیبرال است، چون این دو فاکتور رابطه علت و معلولی با گسترش دموکراسی دارند. اگر اقتصاد لیبرال شود، جامعه لیبرال خواهد شد و به تدریج شهروندان لیبرال دموکرات پدید می آیند."

و البته این شخص معتقد به اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی هست...!

 

حالا اونها بعد از چند صد سال برنامه ریزی و کار مداوم فرهنگی و تبلیغاتی و ... ما اندر خم یک کوچه ایم ...!

اگه از خودمون چیزی برای ارائه نداریم حداقل میتونیم دستشون رو، رو کنیم ...

 

_______________________________________________

پ.ن

به امید ظهور مولایمان و تبریک پیشیاپیش نیمه شعبان ...

احیای نیمه شعبان رو فراموش نکنین که به نظرم وظیفه هر بچه شیعه است

 

  • مهدیه ...

 

 

در ابتدا عرض کنم ، قصد من از گذاشتن این چند پاراگراف ، زیر سوال بردن تمامی هم وطنان عزیز که برای مطالعه و تحقیق و تدریس به غرب سفر می کنند نیست ...

بسیاری از این عزیزان ، بدون تاثیرپذیری به وطن خودشون باز میگردند و در جریان تولید  داخلی و صنعت و اقتصاد (اگر شرایط فراهم باشه !!) بسیار مفید فایده هستند...

  اما باید این حقیقت هم پذیرفت که عده ای دیگر هم تحت تاثیر و نفوذ  تفکرات منفی مکتب غربی قرار گرفته ... به قول دکتر شریعتی دچار از خود بیگانگی شده و این پارادوکس و واپس گرایی رو در فرهنگ و اجتماع و اقتصاد ایران وارد میکنند ...!

خصوصا در علوم انسانی که بسیار حساس بوده و با اون، جامعه ای ساخته یا تخریب میشه ...!

یاد جمله دکتر عباسی افتادم که وقتی اساتید ما در علوم انسانی عرق ذهنی نمی ریزند ... نمی تونیم جامعه ای بهتر از این داشته باشیم ...

استفاده از تفکر غربی و لیبرالی در جوامع غربی و به اعتراف متفکرینشون یک ایدئولوژی تمام شده است و هیچ جایگزین دیگری برای اون ندارند ...!!!

 

چرا ما باید تفکر و ایدئولوژی تشیع خودمون رو به عنوان برنامه کامل برای تکامل بشریت (که تا ابد زنده و پویاست) به کناری بگذاریم و از اون به عنوان تفکر جمود و عقب افتاده که دیگه جوابگوی نیاز امروز نیست یاد کنیم ...؟؟!!

خود همین نگرش ، نوعی جهالت و بی هویتی نیست ...؟؟!

کسانی که باید پیش زمینه قبلی خودشون رو پاک کنن و منصفانه و عادلانه پیرامون آنچه که این تفکر اسلامی میگه بیندیشند ...!

 

حالا ببینید که اونها برای ما چه نسخه ای پیچیدند ...!!!!!

 

«توماس فریدمن» روزنامه نگار مشهور آمریکایی در سال 2006 می‌نوسید: «لازم نیست آمریکا به ایران، لشکرکشی کند؛ بلکه باید روابط خود را با ایران، گسترش دهد و در اولین گام، پنجاه‌هزار بورس تحصیلی به نخبگان و جوانان ایرانی برای تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا بدهد. فقط این کار را بکند و بعد بنشیند و شاهد خروش شگفت‌آورترین بحث‌ها در داخل ایران باشد. می‌توانید بر سر آن شرط‌ بندی کنید.»

 

دانشجویان بین‌المللی که به آمریکا سفر می‌کنند «سالانه بیش از 24 میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا کمک می‌کنند که یکی از پرسودترین صادرات خدمات آمریکاست

 

«دانشجویان بین‌المللی، علاوه بر افزایش دانش و مهارت خود، با درک عمیق ‌تری از ارزش‌های آمریکا به کشورهای خود بازمی‌گردند». وزارت خارجه آمریکا این درک را پایه مهمی برای همکاری‌های آینده می‌داند و مدعی است تحصیل در آمریکا رهبران نوظهور سراسر جهان را به دوستان و همتایان آمریکایی متصل می‌کند.

 

 چندی پیش «واشنگتن‌تایمز» با ارائه آماری از تعداد دانشجویان ‌خارجی و فارغ‌التحصیلی تعداد زیادی از رهبران جهان از دانشگاه‌های آمریکا، نوشت: «بسیاری از رهبران کشورها آموزش‌های آمریکایی فرا گرفته‌اند که منجر به افزایش قدرت نرم واشنگتن می‌شود.»

 

فریدمن 7 سال پیش از انتخابات خرداد 92 در ایران با تقسیم بندی روحانیون و شخصیت‌های ایرانی به گروه‌های افراطی و میانه‌رو، تاکید می‌کند بدون همکاری روحانیون میانه‌رو (تحت نفوذ تفکر خودشون) نمی‌توانیم در ایران به پیروزی برسیم.

 

«حمیدرضا جلایی‌پور» از اعضای حزب مشارکت در کتاب «جامعه‌شناسی سیاسی» می‌نویسد: در دوران آقای هاشمی برای حل مشکل متعهدین که متخصص نبودند 2هزار و پانصد نفر را برای تحصیل به خارج کشور اعزام کردیم.» وی در ادامه توضیح می‌دهد که این افراد پس از بازگشت از کشورهای اروپایی و قرارگرفتن در پست‌های مدیریت در اولین گام علیه آقای هاشمی اقدام کردند. بررسی عاقبت آن‌ها هم نشان می‌دهد همین‌ها به مرور زمان تبدیل به مخالفان نظام شدند.

 

در آخر هم این نکته ظریف اما دردناک هم بد نیست گفته بشه :

 

«مجد الملک» در «رساله مجدیه» درباره درس خوانده‌های غربی در دوران قاجار می‌نویسد: «این‌ها را فرستادیم فرنگ تا درس بخوانند و مشکلات کشور را حل کنند، لامصب حالا تبدیل به شترمرغ شده‌اند. می‌گوییم بار ببرید، می‌گویند مرغ هستیم. می‌گوییم تخم بگذارید، می‌گویند شتر هستیم. 3 کار هم بیشتر بلد نیستند! یکی اینکه فرهنگ ایرانی را تحقیر می‌کنند. دو علیه دولت و مسائل مردم حرف می‌زنند و سوم اینکه ادای غربی‌ها را در می‌آورند.»

  • مهدیه ...

پروتکل های شماره 7 و 8 یهود

 

این پروتکل ها نقشه راه صهیونیسم در تسلط بر دنیا!!!!

خواست یهود اینه که در تمام کشورهای دنیا کارگران، سربازان، پلیس و تعدادی "سرمایه دار بزرگ" از آنان جانبداری کنند!

خواسته دیگه اونها ایجاد نظم یا بی نظمی در کشورهای غیر یهود هست که هر وقت بخوان با افراد ذی نفوذ خودشون دست به این کار بزنن (شما این افراد ذی نفوذ رو در اکثر کشورهای غربی و مسیحی و بالاخص مسلمان (مصر ، ترکیه ، عربستان ، قطر ...)می تونید پیدا کنید که گروهی از نمایندگان مجلس و افراد موثر رو یهودی ها تشکیل میدن ، در کشور خودمون هم از این دست افراد کم نیستن که خائنین محسوب میشن ، یا گروه سرمایه داران و سوداگران که با یک احتکار برای مثال دانه مرغ ، کل بازارش رو به هم ریختن ، یا نمونه های مشابه که کل اقتصاد یک مملکت به هم می ریزه !! یاد حرف چرچیل سیاستمدار انگلیسی افتادم که خبرنگاری ازش پرسید شما چطوری هند که اون سر دنیاست رو به استعمار خودتون در آوردین اما ایرلند که بغل گوشتونه نتونستین هنوز بعد از سال ها ضمیمه انگلیس بکنید و بریتانیای بزرگ رو تشکیل بدین؟! و چرچیل در جوابش حرف پر مغزی میزنه . میگه: اکثریت نادان و اقلیت خائن!!! حالا اگه واقعا اینو تو کشور خودت تطبیق بدی چه احساس بدی به آدم دست میده!!! هیچ کشوری تا خائن نداشته باشه استقلال و آزادیش رو از دست نمی ده!)
و این افراد باید با تمام مسائل جامعه ای که در اون نقشی ایفا می کنند آشنایی داشته باشند از جمله علایق، تمایلات، نارسایی ها ، نقاط ضعف و شرایط زندگی مردم!


در مرحله بعدی، با اعمال روش های سیاسی ، اقتصادی و ایجاد تعهدات مالی دولت ها رو به جون هم میندازن و یهود هم با زبان دیپلماسی و زیر پوشش درستکاری خودش رو به عنوان موافق مذاکرات و ترک مخاصمه نشون میده تا به عنوان منجی و خدمتگزار بشریت معرفی بشه!!!!!

گفتار و عمل سیاست مدار نباید هیچ وقت یکی باشه(قبلا هم گفتم که در مکاتب غربی و از جمله لیبرالیسم به هیچ عنوان اخلاق وجود نداره نه اخلاق سیاسی و نه ........در جایه دیگه خونده بودم که چرچیل در مورد جنگ جهانی دوم در مورد پیمان با ایران نوشته بود: اگر چه ما با ایرانی ها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری می کردیم ولی پیمان و وفای به عهد در مقیاس های کوچک درست است اما در سیاست وقتی پای منافع یک ملت در میان است این حرف ها موهوم است!!!
حالا چرا ما باید بعد از سال ها به استعمار پیر و امثلهم اعتماد کنیم و باهاشون مذاکره داشته باشیم در حالی که اونها در نهایت پستی و خیانت هستن و برای ما ارزشی قائل نیستن!!!!! )


و دوباره تاکید بر تسلط بر دولت ها وجهت دادن به افکار و اذهان عمومی از طریق مطبوعات دارن!!(که این خودش یه مبحث جدا و گسترده ای هستش)


معتقد هستند که باید پیچیده ترین واژگان حقوقی رو از کتاب های حقوقی برداشت کرد و درسته که استعمال بعضی از این واژه ها در صحنه جهانی غیر موجه و عاقلانه نیست اما باید در قالبی زیبا بر اساس اصول اخلاقی ، متعالی جلوه کنند!
و در پایان اشاره به این موضوع دارن که تمام اقتصاددانان دنیا رو به خدمت خودشون در میارن تا اقتصاد دولت های غیر یهود با اصول اقتصادی ، بانکداری و سرمایه داری یهود بچرخه (که در کشور ما هم به همین روش میچرخه!!!!)

برگرفته از کتاب پروتکل های یهود

  • مهدیه ...

باید یاد آور بشم که این پروتکل ها برای یهود(صهیونیسم جهانی) به منزله نقشه راه و قوانینی می مونه که برای سلطه بر کل دنیا استفاده میکنه!!!
بخونید و قضاوت با خودتون
خلاصه پروتکل 3 

صهیونیسم معتقده که موازین قانونی کشورهای جهان به زودی در هم می شکنه چون از همون آغاز تاسیس، اون ها رو با نوعی عدم تعادل ایجاد کرده! در این گونه جوامع رهبر مثل محوری می مونه که توسط درباریان احاطه میشه و اونقدر بر رهبر میشورند که در نتیجه رهبر از مردم که مایه قدرتشه فاصله می گیره و شکاف عمیقی بینشون ایجاد میشه که قدرت از هر دو جانب سلب میشه!!

برای اینکه قدرت طلبان از قدرتشون به نحو مطلوب استفاده نکنن ذهن اون ها رو از آزادی خواهی به سمت استقلال طلبی سوق میدن ، احزاب مختلف به وجود میارن و این احزاب رو ، رو در روی هم قرار میدن و دولت ها به صحنه مبارزات گلادیاتوری کشیده میشن تا بی نظمی و گسیختگی کل دنیا رو فرا بگیره!!!

(و به طور خیلی اتفاقی تو تمام دنیا و و دول مختلف، احزاب به دو گروه چپ و راست تقسیم میشه یا تو فوتبال به دو رنگ قرمز و آبی ، درسته منم معتقدم که سلایق و احزاب مختلف باعث پویایی تو جامعه میشه اما باید حواسمون جمع باشه که تو زمین دشمن و برای دشمن بازی نکنیم!!!)

زنجیر فقر محکم تر از زنجیر بردگی هست ، در قانون اساسی صهیونیسم حق رفاه مادی توده مردم به صورتی خیالی نه رئال گنجانده شده و هرگز به این قانون جامه عمل پوشانده نمیشه!!

در این پروتکل به این موضوع اذعان دارن که اگر هر فردی حق گفتن هر حرفی رو داشته باشه ، اگه هر روزنامه نگاری حق نوشتن هر مطلبی رو داشته باشه چه خوب چه بد، اگر هر کارگری از لحاظ اقتصادی خودکفا باشه و بدونه که قانون اساسی دولتش منافعش رو تامین نمی کنه ، پای صندوق رای نمیاد تا به عوامل یهود تو دنیا رای بده!!!

(حالا راحت میشه این موضوع رو تبیین کرد که تو اقتصاد لیبرالیستی که جامعه ما هم 100 سال هست که به اون گرفتار شده ، باید مردم فقیر باشن و فقیر بمونن !!!! با این تفکر، یهود در دنیا قائل به اریستوکراسی یا همون حکومت اشرافی هست ، چون اگه مردم از لحاظ مادی خودکفا باشن ، حرف رهبرانشون رو نمی خونن و نمیشه توده مردم رو کنترل کرد!!!

حالا میشه این موضوع رو روشن کرد که چرا بعضی آقایون با نقدینگی تو جامعه مخالف هستن(البته این فقط یه دلیلش هست))

در پشت صحنه، صهیونیسم ، نقش حامی کارگر رو بازی میکنه و زیر شعار همکاری، برابری و تشریک مساعی ، کارگران را به صف نیروهای جنگی سوسیالیسم، انارشیسم و کمونیسم میکشونه!!

و در ادامه میگه:در حکومت اشرافی ، با حمایت قانون از دسترنج کارگر ارتزاق می شد در نتیجه به سلامت و خوراک این قشر خوب رسیدگی میشد!! اما یهود نظر دیگری در مورد کارگران غیر یهود داره و میگه که به مرگ و میر غیر یهودیان فکر میکنه و قدرتشون در گرو گرسنگی و بیماری این قشر هست تا تسلط بیشتری داشته باشن!!!

در میان مردم حسد، نفرت و زیاده خواهی ایجاد میکنن تا زمانی که منجی موعود به سلطنت برسه و تاج شاهی به سر بذاره تا به کمک اون تمام موانع موجود در راه شاهنشاهی شون برداشته شه!!

در مدارس دولتی ، اطلاعات و دانش های پایه ای  چون تشریح خصوصیات روحی(روانشناسی) و حیات اجتماعی(جامعه شناسی) رو به غیر یهود می آموزند تا به اینها بقبولانند که افراد از لحاظ قابلیت ها و استعداد ها یکسان نیستند.

پذیرفتن اصل اختلاف ، تقسیم کار رو به تناسب استعداد به همراه داره و با توجه به این قضیه خود به خود تضاد طبقاتی ایجاد میشه !!! و به این ترتیب توده مردم می پذیرن که در برابر قانون یکسان نیستن!!!

بحران اقتصادی موجب نفرت غیر یهود و رکود صنعت میشه در این زمان یهود دست به اقدامات مخفیانه به کمک طلاهای انباشته خودش میزنه و آتش بحران اقتصادی رو شعله ور تر میکنه و مردم به خیابون ها میریزن برای نمونه از انقلاب کبیر فرانسه به رهبری خودشون نام میبره!

(لازم به ذکره که این پروتکل ها 1897 در بال سوئیس یافت شده و شاید قدمتی چند صد ساله داشته باشه چون از لیبرالیسمی صحبت به میون میاره که قدمتی 300 ساله داره ،و در اون زمان بحران اقتصادی مربوط به لیبرالیسم رو پیش بینی میکنه !!)

در جوامع غیر یهود حرف از رفاه و برابریه اما گفته نمی شه که فقط در سایه حکمرانی یهود وحدت میسر میشه!! ، امر به مردم مشتبه میشه و درستکار محکوم و خائن تبرئه میشه!!!

 

برگرفته از کتاب پروتکل های یهود

 

  • مهدیه ...

باید در ابتدا بگم که این پروتکل ها نظیر نقشه و قوانینی می مونه که یهود (در واقع صهیونیسم) از اون برای سلطه بر کل دنیا استفاده میکنه .

وقتی برای اولین بار این پروتکل ها رو خوندم، دو موضوع من رو درگیر خودش کرد :

یکی این که چقدر این بشر میتونه رذل و پست باشه که همچین افکار پلیدی داشته باشه

دوم اینکه هنوز به این قضیه مشکوکم که دشمن اینقدر راحت برنامه هاشو در دسترس بقیه بذاره ، حتی اگه به طور اتفاقی هم لو رفته باشه ، صهیونیست ها کسایی نیستن که تن بهش بدن مثل دروغ بزرگ هولوکاستشون که اینقدر روش تاکید دارن با تمام تناقضات فاحش!!!!

اما به هر حال دونستنشون برای هر فرد حق طلبی لازمه حتی اگه این ها گفته های خودشون نباشه، شک ندارم که این رو واقعا تو دنیا دارن عملی میکنن!!!!!

بخونید و قضاوت با خودتون!

و اما ............ خلاصه هر پروتکلی رو براتون میذارن:

پروتکل 1:

اول این که یهود کل دنیا رو به دو دسته یهود و غیر یهود تقسیم میکنه ، که غیر یهود یعنی یه سری آدم احمق و دون که به راحتی میشه بر اونها مسلط شد که اکثریت رو تشکیل میدن!!

طبق قانون طبیعت ، " حق " یعنی اعمال زور و فشار (یاد یه اصطلاح انگلیسی میفتم که : might is right) ، واژه حق ، واژه ای ذهنی هست که هیچ وقت جنبه عینی به خودش نمی گیره . منطقشون منطق زور و متقاعد کردنه

در نظام سیاسی شون حق این طور تعبیر میشه:هر آنچه رو که میخوام بهم بده چون از تو قوی ترم، نیازی نیست که ثابت کنم حق ار آن چه کسی هست!!!

آزادی سیاسی از نظر اون ها تنها یک نظریه است نه یک واقعیت ملموس! که تنها برای فریب توده مردم استفاده میشه که قدرت حزب حاکم رو بشکنه!

بنیاد نهادن حکومت بر اساس آزادی غیر ممکن هست چون معتقد هستند که هیچ کسی آزادی رو در متعادل و متعارف ترین حالت نمی تونه به کار ببره، توده مردم وحشی است! چون اگه مردم رو تو یه بازه زمانی بخوان آزاد بذارن ، انسجام امور از بین میره و هرج مرج میشه !!

کنار اومدن با توده مردم تنها از طریق دست گذاشتن رو عواطف و اعتقاداتشون هس که میسره، وگرنه با مردمی که فهم سیاسی ندارن چطور میشه با استدلال حرف زد!!!

هیچ وجه اشتراکی بین سیاست و اخلاق وجود نداره (و دقیقا توی تفکر لیبرالیسم این نمود داره)

به اعتقادشون اون کسی که وارد سیاست میشه باید آدم نیرنگ بازی باشه ، صفاتی مثل راستگویی و درستکاری برای سیاست مثل سم می مونه!!

اعتقاد دارن که مردم غیر یهود از آغاز توسط عواملشون بی بند وبار و بی اخلاق بار میان، و اما عواملشون معلمان سرخانه، خدمتکاران ، منشی ها ، و زنانی که در خانواده ثروتمندان بچه داری میکنند!

تا زمانی که غیر یهود مانع رسیدن به هدفهاشون هستن ، باید فساد ، خیانت و رشوه خواری رواج داده بشه!

ثروت و دانش دو شرط اساسی برای بنا نهادن اریستوکراسی(حکومت اشرافی) اونهاست که ثروت را در اختیار دارن و دانش رهبری رو حکمای قبل فراهم آوردن!

باید دست رو نقاط حساس و عصبی ذهن انسان از جمله زراندوزی ،مال پرستی ،تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی گذاشت تا راحت تسلیم اونها شد!!!!

 

این پروتکل اول به طور خلاصه ، بقیه رو تو پستای جداگانه میذارم

  • مهدیه ...

بعضی ها معتقدند که تو کشور ما اگه تو بخش اقتصادی داریم ضربه می خوریم برمی گرده به اقتصاد اسلامی که جوابگوی نیاز امروز نیست! اما اتفاقا باید نگاهی به تاریخ دو دهه اخیر انداخت و دید آیا این اقتصاد اسلامی هست که نتیجه اش شده امروز ایران یا.....!

بعد از رحلت امام و سرکار اومدن دولت سازندگی، این افراد معتقد بودند که دیگه جنگ تموم شده و ما برای اینکه سریع زمینه پیشرفت کشور رو فراهم کنیم باید از الگوهای اقتصاد غربی استفاده کنیم تا به نتیجه مطلوب در حداقل زمان ممکن برسیم و الگو های اسلامی در زمان حاضر به کار نمیان!

در نتیجه ایدئولوژی لیبرالیسم وارد سیستم اقتصادی ما شد!

اما یه تعریف مختصر از لیبرالیسم:".لیبرالیسم بر پایه دو اصل بنیادین خود; یعنی خواست و گرایش نفس انسان و آزاد بودن آن ازهر گونه قید و بندی فعالیت های اقتصادی انسان را سامان بخشیده است پس انسان در زمینه تولید وخدمات و مصرف هر چه بخواهد می تواند انجام دهد و این تنها رقابت خود انسان هاست که برای آنها تنگنا ایجاد می کند که در نتیجه به بازار آزاد برپایه رقابت اقتصادی می رسیم و در این رقابت هرشخص که قدرت بیشتری داشته باشد پیروز وموفق خواهد بود و قدرت در اقتصاد سرمایه است در نتیجه نظام سرمایه داری کاپیتالیسم (Capitalism) طی قرون ۱۸، ۱۹ و ۲۰میلادی در دنیا شکل یافته است بنابراین ره آوردلیبرالیسم اقتصادی ، نظام سرمایه داری است"

در نتیجه این موضوع به میان اومد که برای پیشرفت باید سرمایه رو متمرکز کنیم رو یه افراد خاص و برای رسیدن به این هدف مقدس(پیشرفت)!!، ایرادی نداری که شکاف طبقاتی ایجاد شه!!، ایرادی نداره یه عده از مردم زیر دست و پا له شن!! چون برای رسیدن به اهداف بزرگ باید قربانی های بزرگی داد!!!!!! 

این در نتیجه تفکرات عزیزانی!! هست که اعتقاد دارند باید دین رو از سیاست جداش کرد و این طور شد که بانکداری اسلامی ایجاد شد!! مردم به شدت مصرف گرا شدن، مردم منفعت طلب شدن چون تو زندگی لیبرالیسمی اخلاق معنا نداره ، هرچی منفعته اون درسته حتی اگه میلیون ها آدم از بین برن، از دل همین تفکرات ماکیاولیسم بیرون میاد که اعتقاد داره تو دنیای امروز اخلاق سیاسی، اخلاق اجتماعی و اخلاق سیاسی موضوعاتی هستن که باید بذاری دم کوزه و .....!!!!

حالا واقعا میشه با اقتصاد لیبرالیسمی که آرمان آقایون بود ، حکومت داری اسلامی کرد؟؟؟؟!!!!!

  • مهدیه ...