دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

مشخصات بلاگ
دشمن شناسی

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش در آ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

روزهای سگی ...!

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ

بعضی روزا واقعا خوب شروع نمیشن ...

اما نمیدونم چرا اصرارم دارن که خوب هم تموم نشن ...!

اینم قصه زندگی پرغصه آدماست که از رو هر کدومش میشه فیلم ساخت ...!

اما امان از استیصال ... استیصال ... !

 

                               **********************

 

عصر یکی از روزای اول بهار 97 ...

حالم خوب نبود، به یه بهانه ای از خونه زدم بیرون که یه خرده حالم عوض شه ... تو راه یه موقعیتی پیش اومد که مجبور شدم از یه مسیری رد بشم که قبلا از اونجا رد نشده بودم ... و نمیدونستم چی در انتظارمه ...!

 

موقعیت سوق الجیشی:

یه جاده خاکی که سمت راستش قابل رفتن نبود، نیزار بود ... اما از سمت چپ، جاده خاکی ادامه داشت که در یک طرفش بازم نیزار و بوته بود و طرف دیگه اش هم خونه هایی قدیمی و بعضا متروک ...

با خودم فکر کردم : برم یا نه یا مسیر دیگه ای رو انتخاب کنم ...

لحظه ای مکث ... و خلاصه قدم گذاشتم تو جاده ...

کمی جلوتر که رفتم دیدم 5، 6 تا سگ ولگرد برا خودشون لم دادن ... بی توجه از کنارشون رد شدم ...

همون لحظه یادم اومد که اگه دوستم اینجا بود حتما سکته میکرد... چون همیشه بهم میگفت که خیلی شجاعت به خرج میدی و از سگها نمی ترسی ... منم استدلالم همیشه این بود که اگه تحریکشون نکنی ، نترسی کاری بهت ندارن مخلوقات خدا ... اما اگه بفهمن ترسیدی و شروع کنی به دویدن ، دنبالت میکنن ... !

داشتم اینا رو تو ذهنم مرور میکردم که دیدم یکی دوتاشون بلند شدن و به فاصله نیم متری، بنده رو اسکورت کردن ...!

منم عین خیالم نبود و با آرامش از کنارشون رد شدم ... اونا هم دیدن من توجهی نمیکنم راهشونو کج کردن و رفتن و دوباره رو زمین لم دادن ...

با خودم گفتم : بیا... دیدی کاری به آدم ندارن و مسیرم رو ادامه دادم ...

چند متری نگذشته بودم که دیدم 6، 7 تا سگ دیگه هم جلوتر دراز کشیدن ... و منم انگار دارم از مناطق ممنوعه اراذل و اوباش رد میشم ...!!

تو دلم گفتم : ماشاالله ... این همه سگ ولگرد یه جا ندیده بودم ... و با همون آرامش بهشون نزدیک شدم ... !!!

تو همین بین سگ داخل یکی از خونه های به فاصله 30 الی 40 متری شروع کرد به پارس کردن ... به گمونم بوی من رو حس کرده و تحریک شده بود ...

اما پارس کردن سگ داخل خونه همانا و تحریک کردن سگ های ولگرد تو جاده هم همانا...!!!

یک باری دیدم اراذل دو طرف جاده همه با هم قیام کردن و شروع کردن به پارس کردن ... !!!

(هنوز صدای پارس اون همه سگ تو گوشمه...)

من که دیدم نه راه پس دارم نه راه پیش سر جام واستادم و دو طرف جاده رو نگاه کردن ...

اینجا بود که دیدم همه 10، 15 تا سگه شروع کردن سمتم دویدن ...

و من فقط اون لحظه گفتم :

اُه ... نه ... خدای من ... !!!

                                                                           ادامه دارد ...

  • ۹۷/۰۱/۳۰
  • مهدیه ...

نظرات  (۹)

وای منم از اینکارا کردم چوبشم خوردم
رفتیم با بچه ها با سگای گرسنه حرف زدیم فیلم گرفتیم نون پنیر دادیم بهش
یبارم  یکی از سگا دنبالم کرده بود تا جون داشتم دویدم که گازم نگیره
سگه اهلی بودا ولی بد دنبالم کرد
دیگه غلط کنم نزدیک سگا برم من...
ایشالا که چیزیت نشده باشه
یاعلی
پاسخ:
همین دیگه ... نباید بدوید ... چون سگ رو تحریک میکنین ...
الان هم ازشون ترسی ندارم با توجه به اون تجربه بد ... ولی خب اون شرایطی خاصی بود واقعا ...!!!
البته از گذاشتن این پست منظوری دارم که در پست بعدی میگم ...
یا خدا  |:
پاسخ:
:) ...
بله این پست هم مربوط به دشمن شناسیه!فهمیدم:)
اگه نمی دویدم که گازم گرفته بود!!!
اون شروع کرد دنبالم کرد که منم دویدم:)
پاسخ:
خب پس حتما چیزی در شما دیده که تحریک شده ...  :)) 
 دشمن شناسی رو خوب اومدین ...اما  بزرگ دشمن انسان ... نفس خودشه ...!!
یه لحظه صبر کنید ببینم
شما کجا زندگی می کنید!!؟؟؟؟


یاد استند آپ کمدی علی مشهدی تو خندوانه افتادم
عالی بود
منتظرم
پاسخ:
ما خونه مون خیلی نزدیک به دریاست ... از یکی از مسیرهای خاکی داشتم رد میشدم که این اتفاق افتاد ... نزدیکای دریا سگای ولگرد زیاد میچرخن ... حالا نمیدونید شبای زمستون شغال ها برامون چه آوازی میخونن ...  :))  !!!
علی مشهدی رو خوب اومدین ... اتفاقا الان که گفتین یاد استند آپ کمدی اش افتادم :) ... 
خیلی خووب فضاسازی کردی آفرین.
شنیدین میگن آدم رو سگ بگیره ولی جَو نگیره؟! من ترجیح میدم جَو بگیرتم ولی سگ نگیره😎
راستی من همون دوستی هستم که نویسنده توی داستان به یادش افتاده😁
پاسخ:
آره دقیقا ... دوست من ... همیشه یاد جمله تو میفتم ...   :)
وای اگر من جای تو بودم سکته میکردم از ترس.ادامه شو زودتر بنویس ببینم چه کردی شیرزن.
پاسخ:
عزیزم ... ادامه سریال هفته بعده ...  :))
الحق متن دلهره آوریه...
اولین و آخرین خاطره ای که از سگ دارم، مربوط به نوجوونی هام میشه، یهو یه سگ نگهبان دنبالم کرد، منم تا جایی که میتونستم دوییدم و نمیدونم چجوری از یک دیوار راست 3-4 متری بالا رفتمو خودمو پرت کردم اونور...
(س.ا.ساقی)
پاسخ:
:)) ....
منم دارم دقیقا شما رو که داشتید از دیوار 4 متری می رفتید بالا تصور میکنم ...!!!

روزهای سگی ؛ در وبلاگ دشمن شناسی ؛ ناخودآگاه یاد لَیلَةُ الهَریر ! افتادم ...
هرچند برای اظهارنظر پیش از خواندن پایان ماجرا ؛ زود است ...
وفقکم
پاسخ:
نگاهتون جالب بود ... شاید ... 
ممنون ... موید باشین
دولا بشید انگار که میخواید چوبی چیزی هم بردارید میترسن در میرن. یعنی این جوری به ما گفتن.
سلام
پاسخ:
سلام ... ان شاء الله دفعه بعد امتحان میکنیم ...   ممنون ... :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">