دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

مشخصات بلاگ
دشمن شناسی

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش در آ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

 

تو مسیری تاریک قدم میزدم و همه چی برام گنگ بود عین کسی که چشماش تار میبینه و گوشاش نمی شنوه... با خودم فکر میکردم : " باورم نمیشه ... چقدر این بیماری شایع شده ... تو این دوره و زمونه ، خیلی کم پیش میاد کسی جون سالم به در ببره ... وای خدای من ... منم سالهاست دچارش شدم ... اما به علایمش دقت نکرده بودم ... یکی می گفت فقط معجزه است که می تونه به داد مردم این شهر برسه ... حالا چیکار می شد کرد ؟!

پر از ترس و دلهره و خجالت و شرم ... مردم که از کنارم رد می شدن انگار از نگاهم میخوندن که بیمارم ... با حالت شماتت بهم خیره میشدن ... نگاهشون قابل تحمل نبود ... مگه چیکار کرده بودم ؟!

وقتی با جزئیات بیشتری پیش رفتم ، دیدم حق دارن ... چون منم بارها همین نگاه شماتت گونه رو نسبت به بقیه داشتم ... چی شده که حالا این حرکات منو ناراحتم میکنه ...!

شاید حقم بود ... با خودم گفتم:

یادت نمیاد اون موقع که راحت چیزی رو در مورد شخصی که خودت ندیده بودی، باور میکردی ، تازه یه چیزم بهش اضافه میکردی و به بغل دستی ات میگفتی ...!

حالا که بیماری ات اینطور اوج گرفته ... و شدی عین جزامی ها ... به فکر افتادی ...

نفس لوامه دم گوشم: با آبروی چند نفر بازی کردی ..؟ چرا جواب نمیدی؟!  نمی تونی صحبت کنی ؟ نمیخوای حرفی بزنی و مثلا از خودت دفاع کنی ؟!! اصلا چه طوری میخوای دفاع کنی ؟! مگه خودت همین فرصت رو به دیگران دادی تا از خودشون دفاع کنن ؟!

این حرف من همیشه آویزه گوشت باشه که:

دختر جون ، باغچه هر کی رو بیل بزنی بالاخره توش دو تا کرم پیدا میشه ...!

آدما اکثرا خاکستری هستن و تو هم از این قاعده مستثنی نیستی ... آدم سفید یا سیاه مطلق کم هست!!

نه الکی شخصی رو مقدس اردبیلی کن که جای خدا بپرستی اش ... نه اینکه تا یه خطایی ازش دیدی بذاری کنار شمر ذی الجوشن ...!

حالا اگرم یه حرکت اشتباهی از شخصی دیدی تو بوق و کرنا نکن ... تو که شیعه علی هستی ، یادت رفت که علی علیه السلام می گفت اگه کسی رو دیدی گناه کرده فردا به چشم گناه کار بهش نگاه نکن ، شاید که شب قبلش توبه کرده باشه ...!

متاسفانه تو بیماری ... قلبت بیماره ... ذهنت بیماره ... روح ات بیماره ... با خودت چی کار کردی ؟!  که هیچ راهی نمونده جز معجزه ... !

برو توبه کن ...!

خدا که همیشه راه تقلب برا بنده هاش میذاره ... شب های قدر داره میاد ...برو توبه کن که شاید خدا ببخشه ...

اما وای بر تو که اینقدر حق الناس به گردنت هست...!

اونم زمانی بفهمی که نامه عملت دستت هست و توش نوشته زناکار...!!!!!!!!!!!!

خدایا آخه من کی .... این کارو کردم که خودم خبر ندارم ...!!!!!!!!!!!!

چطور ممکنه ...؟!

همون موقع یکی هس که میاد کنار دستت و آروم زیر لب میگه : این روایت یادته که میگفت: الغیبة اشدّ من الزّنا ...

تفسیرش خیلی ساده است ... (تو خلوت)زانی و زانیه وقتی به این کار دست میزنن هر دو راضی هستن به این کار ... تازه شایدم بعدش توبه کنن ...و آبروشون محفوظ بمونه ...

اما عیب دیگران رو گفتن سبب آبرو ریزی هست که هرگز نمیشه جمعش کرد ... وای بر شما که غیبت که هیچ ، اینقدر به هم افترا و تهمت1 زدید ... بعد نشستین و مثلا تو دعای ندبه خوندین :

این قاطع حبائل الکذب و الافترا ...!

چیه ؟ فکرشم نمیکردی که خودتم مشمول همین بخش باشی کذّاب ...!

 

این جملات عین پتکی بود که بر فرق سر بنده فرود میومد و من هیچ جوابی نداشتم که به خودم! بدم ... همه چی از توهمات ذهن و قلب بیمارم شروع شد که خوب تربیتشون نکرده بودم ... جلا نداده بودم .. پیش گیری نکردم و حالا رسیده بود به اینجا ...

رسیده بود به دعای ابو حمزه ثمالی که وقت سحر میخوندم:

خدای من

هر زمان گفتم که آماده و مهیا شوم و برای نماز برابرت ایستادم و راز دل با تو گفتم ... در وقت نماز خواب خفیفی بر من افکندی ... و از دلم، حال مناجات خود را ربودی ...

و چرا هر وقت گویم درونم خوب شد و نزدیک است همنشین توبه کاران باشم، برایم یک گرفتاری رخ دهد که قدمم بلغزد و حائل گردد میان من وخدمتت ای مولایم ...!

شاید از درگاهت مرا راندی و و چون دیدی حق ات را سبک شمارم پس دورم کردی ...

و شاید مرا در مقام دروغ گویان یافتی و دورم انداختی ...

یا شاید دیدی شکرگذار نعمت هایت نیستم پس محرومم ساختی

یا دیدی از غافلانم از در رحمتت ناامیدم کردی ...

یا شاید دیدی که هم انس مجالس بیگانگانم ، مرا با آنها گذاشتی...

یا شاید به جرم و گناهم کیفرم دادی ...

 *******************************

اینا رو گفتم تا یادمون باشه وقتی اتفاق ناگواری تو زندگی برامون پیش میاد ، از خدا ناراحت میشیم و میگیم مگه چی کار کردم که همچین بلایی بایستی سرم میومد ... دزدی کردم... مال مردم رو خوردم ... جنایت کردم ... زنا کردم ...؟!

آره شاید هیچ کدوم رو مرتکب نشده باشی اما به توهمات ذهن و قلب بیمارت توجه کن ...

تا شاید از رستگاران باشی!

بیاین منصفانه قضاوت کنیم ...!

همین یک گناه که در ماه رضمان ترک شود، مارا بس ...!

 

______________________________________________________________

1. همین موضوع "افترا" توسط یه سری توهمات اذهان بیمار، برای یکی از دوستان صمیمی بنده رخ داده که اصلا بعد از این همه مدت ،هنوزم این حرف ها رو نمی تونم هضم کنم ...

خواهشا تو این شب ها براش دعا کنین تا بتونه رفع اتهام کنه ... و برای تمامی قلب های بیمارمون که نادانسته یا دانسته با آبروی مردم بازی می کنیم ...

تازه اینجاست که به عمق فاجعه پی بردم ...!!!

  • مهدیه ...