سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!
سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!
این عید سعید ولایت امیرالمومنین رو به تمامی شیعیان جهان تبریک عرض می کنم. حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به مالک اشتر می فرستند چند نمونه از وظایف حکومت دینی رو گوشزد می کنند و معتقدند که فلسفه سیاست و قدرت در اسلام بر پایه این 4 مورد هست:
اول: جبایة الخراج؛ جمع کردن مالیات خصوصا از ثروتمندان به نفع فقرا، یعنی توزیع عادلانه ثروت و پر کردن شکاف طبقاتی از وظایف اصلی یک حکومت دینی هست که منجر به عدالت اقتصادی می شه. اصلا فلسفه خمس و زکات هم گردش پول و ثروت خصوصا در بخش تولید هست بجای جمع کردن مال و تعدد آن که تقبیح شده است. همانطور که خدا در قرآن می فرماید وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ «2» یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ
دوم: عمارة البلاد؛ از دیگر وظایف حکومت دینی و سیاسی، آباد کردن سرزمین های تحت نفوذ اسلام هست در تمامی جوانب صنعتی، علمی، کشاورزی و ... و به طور کلی مرتبط با معاش دنیوی مردم. رفاه مردم در حکومت دینی در گرو آبادانی و پیشرفت مادی هست و قطعا یک از راه های استقلال حاکمیت اسلامی در مذاکرات بین المللی و بالا بردن قدرت چانه زنی هم محسوب میشه.
سوم: جِهاد عدوّها؛ مبارزه با دشمنان که با تامین امنیت داخلی و خارجی سرزمین های اسلامی همراه هست. عزت و استقلال یک حکومت بر چند چیز استواره که یکی از اون ها امنیت هست که به همین دلیل هم در نظام اسلامیِ امروز، تاکید زیادی بر قدرت بازدارندگی هست که در توافقات بین المللی پشتوانه اصلی برای تامین امنیت و منافع ملی و منطقه ایه.
چهارم: استِصلاح اهلِها؛ در اینجا حضرت، از اصلاح اخلاقی جامعه و تربیت فرهنگی ومعنوی مردم هم به عنوان یکی از وظایف حکومت غافل نیست و به قول امروزی ها نوعی لایف استایل (سبک زندگی) هست بر خلاف برخی آقایون مسئول سکولار که معتقدند نباید مردم رو به زور به بهشت برد!!
________________________________________________
پ.ن: دوستان گرامی، اگر کتاب مفیدی درباره حضرت علی علیه السلام خوندن پیشنهاد بدن، یک سری هم بنده خوندم که پیشنهادم به دوستان هست: - اول از همه خود کتاب نهج البلاغه از زبان حضرت که فوق العاده است - علی و شهر بی آرمان ، دکتر ازغدی - خداوند علم و شمشیر، رودلف ژایگر آلمانی - علی از زبان علی، محمد محمدیان - امام علی صدای عدالت انسانی، جورج جرداق مسیحی - سیره امیرالمومنین وسیری در نهج البلاغه شهید مطهری
قایقی باید ساخت ... باید انداخت به آب دور باید شد از این شهر گناه که منم خسته از این شهرُ، در و دیوارش از خودم ... از دِگران گویم اینجا اما... شهر ما، این طرف دریاهاست که در آن پنجره ها رو به گناهان باز است من عجب دارم از این شهر گناه که چرا کُن فَیَکونَش نکند خشم خدا خشمِ از بدبینی، بد دلی، بد خُلقی حسد و غَرُّ و ریا ... طمع و حرص و زِنا قایقی باید ساخت... باید انداخت به آب دور باید شد از این خشم اِله با خود اندیشیدم شاید اما، به هوای دل یک کودک شهر... که در او عوضِ رنگ و ریا ... در دلش هست صفا ... شوق و وفا شاید اما، به هوای دل یک مادر شهر... که پیِ فرزندش می کند حرز و دعا ... از سر عشق، نگاه شاید اما، به هوای دل یک ماهی گیر ... که دهد از بارَش به فقیر و پسر و پیر و گدا ... می خرد حُبّ خدا و خدا در گذرد از ادبِ این بشرِ دلقِ سراپا تقصیر شایدم، وقت دهد، تا بِکند این تغییر گر خدا بسته بدین خَلق، امید پس چرا من نکنم خلقِ امید حال گویم اما قایقی باید ساخت؟! ... باید انداخت به آب؟! دور باید شد از این شهر گناه ؟! یا بمانم، بشوم، محو تماشای جهان گردون به خودم وقت دهم ... سخت دهم تا شوم پاک، از این بار گناه و جمیعاً، برَهیم ازهوس و کِید و هوا آن زمان است خدا، بدهد شهر امید که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است و امید دل این مردم شهر... که رساند او را
امضاء: مَسوِ بی دل!
__________________________________
با عرض تبریک به مناسبت عید مبعث پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله
حدودا 15 سال پیش در دوران نوجوانی، فیلم معروفی دیدم به نام "شجاع دل" که من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد...
ویلیام والاس، مَلّاک و شوالیه شجاع اسکاتلندی در قرن 13 میلادی علیه ظلم و زورگویی های انگلیسی ها قد علم کرده بود... و با تلاش فراوان برای استقلال اسکاتلند...
بخشی از فیلم و رجزخوانی والاس برای سپاهیان خودش:
«اگر بجنگید ممکن است کشته شوید . اگر فرار کنید زنده میمانید … برای مدتی کوتاهی... و چند سال بعد از امروز ، در رختخوابتان میمیرید . آنوقت حاضرید تمام روزهایی که میگذرانید ، از امروز تا هروقت که بمیرید را بدهید تا یکبار ، فقط یکبار، بتوانید به اینجا برگردید و به دشمنانتان بگویید که ممکن است بتوانند جانمان را بگیرند اما هیچوقت نمیتوانند … آزادیمان را بگیرند »
هیچ وقت صحنه تاثیرگذار آخر فیلم رو از یاد نمی برم ، جایی قبل از ذبح شدن با گیوتین، ازش خواسته میشه با درخواست ترحم و بخشش (mercy) از پادشاه ، جونش رو نجات بده اما اینکار رو انجام نمیده و با گفتن واژه رهایی (freedom) یا شایدم با تعبیر رستگاری سرش از تنش جدا میشه...و هرگز تن به ذلت نمیده ...!
با خودم فکر کردم چه جملات آشنایی ...!
1400 سال پیش، حسین علیه السلام هم فرمود:
"اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید" و "هیهات من الذله" ...!
تو دوره بینش مطهر هم که کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو می خوندیم، یاد شجاع دل افتادم ...
با خودم فکر می کردم شیعه با این تاریخ غنی و واقعه عاشورا و داستان امام حسین چه کم داره که عرضه نداره مثل شجاع دل یه همچین فیلم تاثیرگذاری بسازه برای تبلیغ اسلام ،اصلاح اجتماع، انسانیت،عدالت، آزادی و آزادگی و ...!
و چند سال بعد جملات جالبی در همین زمینه از آنتوان بارا اندیشمند مسیحی خوندم که با غبطه از امام حسین علیه السلام و عاشورا میگفت:
"اگر حسین علیه السلام از ما مسیحیان بود؛ در هر نقطه ای از زمین پرچمی برای او بر می افراشتیم و در هر سرزمینی منبری قرار میدادیم و مردم را به نام حسین به سوی مسیحیت دعوت میکردیم .
جنبه دیگر از شخصیت امام حسین علیه السلام که مرا شیفته خود کرده، تواضع ایشان در کنار روح انقلابی است. این دو خصیصه نمیتواند در یک شخص جمع شود. تواضع، از صفات و ویژگیهای برگزیدگان خداست. او در عین احساس عزت و آزادگی و سرافرازی در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. این بعد عظیمی است که از ویژگیهای امام به شمار میرود.
عاشورا یعنی؛ حماسه مخالفت با ظلم یعنی؛ حماسه آزادگی فردی و آزادمنشی اجتماعی در جوامع انسانی. زندگی فقط خوردن و آشامیدن و خوابیدن نیست، بلکه زندگی یعنی؛ عقیده و جهاد، و انسان فاقد عقیده همچون حیوانی است که در کوه و دشت و خیابان بدون هدف و اصول و عقیده میگردد "
و اما عده ای در انقلاب اسلامی از عاشورا، درس مذاکره میگیرن...!!!
سوختم ... چه آتشی نگاه تو دارد ... آخر دلم دل تو را به دست آرد بی تو ، کویر خشک و خالیم مرا ببین چه حالیم باران تو اگر نبارد
جانا
دلم ربوده ای فریبانه ... به انتظار تو غریبانه ... نشسته ام ببینم آن دو چشم مست و دلبرانه
جانا
به غم نشانده ای دل ما را ... بیا و دریاب من تنها را ... که خسته ام از این زمانه
فریاد ... مرا تو برده ای دگر از یاد ... شکسته ام من هر چه بادا باد .... رها چو برگه خسته در باد جانم ... تویی چو زلف تو پریشانم ... خزان منم که غرق بارانم ... بیا دگر نمیتوانم
با تسلیت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز امامت امام زمان علیه السلام
من که دیدم نه راه پس دارم نه راه پیش سر جام واستادم و دو طرف جاده رو نگاه کردن ...
اینجا بود که دیدم همه 10، 15 تا سگه شروع کردن سمتم دویدن ...
و من فقط اون لحظه گفتم :
اُه ...نه ... خدای من ... !!!
و اما ادامه ماجرا :
اینجا بود که برای اولین بار از جانوری به نام سگ ترسیدم ...!
اما بازم سعی کردم خونسردی خودمو حفظ کنم تا بهانه ای دست سگ ها ندم ...!
یادمه اولین کاری که کردم این بود چادرمو جمع کردم گاز نگیرن و نکشن ...!
چون خیلی سریع بهم رسیدن، نتونستم موقعیتم رو تغییر بدم ... فقط تو فکر این بودم که تحریکشون نکنم ...فکر میکردم که چطوری میتونم از مهلکه نجات پیدا کنم ...!
یکی از سگ ها از بقیه شون سمج تر بود ... یه سگ قهوه ای با قد متوسط ...
اولش بهم نزدیک شد ...و شروع کرد منو بو کشیدن ... هر چی به سمت چپ و راست میرفتم به همراه من میومد ... بجز سگ قهوه ای بقیه در فاصله نیم متری تا 1 متری دور من پخش بودن ...
دیدم ول کن نیست ، شروع کردم به حرف زدن: "ولم کن ... کاری ندارم ... برو کنار و ... !!!"
از اون ور هم با خودم فکر میکردم این حیوون زبون نفهم چطور میخواد متوجه بشه من چی میگم ... خدایا ! نکنه منو تکه پاره کنن ...!
تو این فکرای وحشتناک بودم که یکهو پوزه شو روی پاهام حس کردم ... ! دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و چند بار به فاصله کوتاهی فریاد زدم ... سگای اطراف همینطور پارس می کردن و من هم فریاد ...
حتی یادمه چند متر جلوتر ، جلوی یکی از خونه ها یه ماشین پارک بود ... همینطور که با سگها تقلا میکردم، در عین حال یه چشمم به اطراف بود که ببینم کسی پیداش میشه ... اما دریغ از یه نفر آدمیزاد ... !
برای چند لحظه احساس اضطرار خیلی شدیدی داشتم ... تنهایی و ترس ...
بدجوری گیر افتاده بودم ... تو همین بین که با خودم میگفتم: وای خدا میخواد چی بشه ؟! که دیدم سگ داره میاد بالاتر ... همون لحظه بود که بلندترین فریادمو زدم ... دچار استیصال شدید که چه خاکی به سر کنم ... ناگهان صدای مردی از دور شنیده شد ... و آنی سگ قهوه ای خودشو کشید کنار ... و بقیه هم کمی دور شدن ...
هر چی اطراف رو نگاه کردم ، هیچ کی رو ندیدم ... و هیچوقت هم نفهمیدم کی بود ... !
وقتی دیدم دارن دور میشن ... قدم هامو آروم برداشتمو و دور شدم ...
*****************************************
شب موقع خواب:
همش قیافه سگ ها و احساس اضطراری که داشتم جلو چشمم میومد ... از این سگ ها تو ذهنم زامبی هایی ساخته بودم که از سر و کولم بالا میرفتن ...!
همش به این فکر میکردم که احساس ترس و استیصال و ناامیدی چقدر وحشتناکه ...
فکر آدمایی که دزدیده میشن ، بهشون تجاوز میشه و به قتل میرسن...حالا میخواد توسط خفاش شب باشه یا زودیاک ...!
اون لحظه چه اضطرار و ترسی رو تجربه میکنن ...
فکر زنان و مردانی که دست داعشی ها میفتن ، سرشون بریده میشه یا به عنوان برده فروخته میشن که هزار جور بلا سرشون بیاد ...
اون لحظه چه اضطرار و ترسی رو تجربه میکنن ...
فکر اینکه الان رو سرت بمب میریزن و همه جا میره رو هوا ...
اون لحظه چه اضطرار و ترسی رو تجربه میکنی ...
فکر اینکه قحطی زده ای و لاشخوری که بالاسرته، منتظر مرگت هست...
اون لحظه چه اضطرار و ترسی رو تجربه میکنی ...
فکر اینکه الان میخوان زنده زنده بسوزوننت ...
فکر اینکه برای یه عده ای جانور کثیف و خونخوار، عروسک لولیتا شدی و...
می خوام بگم به خاطر اضطرار تمامی آدمای دنیا که شاید تابحال یک صدم اضطرارشون رو تجربه نکردیم به خدا بگیم : اَین المُضطرّالّذی یُجابُ اِذا دعی ...
شخص مضطرّی که تو دعای ندبه به اندازه تمام آدم های روی زمین از 1110 سال قبل تا به الان مضطر هس... مضطرّی که میگه با شادی شیعیانش شاد و با ناراحتی هاشون ناراحت میشه... اینکه خبر احوال شیعیان بهش می رسه ... خبر تمام اتفاقات دنیا بهش می رسه که ما یک هزارمش هم نمیدونیم ... یک چشم اشک و یک چشم خون داره ...
امامی که از دست شیعیانش مضطره ... امامی که تو دعای عهد، می گیم که: اَللّهمََ اجعَلنی مِن المُسارعینَ اِلیه فی قَضاءِ حَوائِجِه ...
خدایا مارا از شتابندگان به سویش در برآوردن حاجتش قرار بده ...
و این چه جمله و تکلیف سنگینی هست اگه بفهمیم ...
و معنی ساده اش اینه که قراره ماها، امام زمانمون رو حاجت روا کنیم...!
عزیزان ، خواهشا احیای نیمه شعبان در مساجد رو فراموش نکنین ... که هیچ چیزی در زندگی الانمون واجبتر از این نیست ...
مراسمی که داره جهانی میشه ...خیلی بده ما که مدعیان صف اول هستیم جا بمونیم .... !
امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف: برای فرج من زیاد دعا کنید که فرج (گشایش در کار) شما در فرج من است ...