التقاط اسلام با لیبرالیسم ...
کریس هجز آمریکایی:
ما، اکنون در کشوری زندگی میکنیم که
دکترها، سلامتی را نابود میکنند ...
حقوق دانان، عدالت را ...
دانشگاه ها، دانش را ...
دولت ها ، آزادی را ...
مطبوعات، اطلاعات را ...
دین (مذهب)، اخلاق را ...
و بانک هایمان، اقتصاد را ...!!!
نکاتی رو متذکر بشم:
کریس هجز ، روزنامه نگار ، استاد دانشگاه و کشیش پروتستانی آمریکایی هست، که نقد جالبی رو در مورد کشور خودش داشته ... سوای تفکرات و نظراتش ، حداقل اینقدر منصف هست که ببینه لیبرال دموکراسی آمریکایی چه بلایی به سرشون اورده ...!!
کتاب های بسیاری هم تالیف کرده من جمله :
1. جنگ ، نیرویی که به ما معنا میدهد...
2. مرگ طبقه لیبرال
3. امپراطوری فریب
4. فاشیست های آمریکایی
5. ملحد را باور ندارم
و ...
اما
با این اعترافات ، چرا بعضی مسئولین، نخبگان و به اصطلاح بزرگان، در کشور ما نمیخوان قبول کنند دارند سنگ مکتبی رو به سینه می زنند که قبلا جوابش رو پس داده و نسل های فراوانی رو نابود کرده و باعث شده برخی از همین اتفاقات و نتایج منفی در کشور ما هم به وقوع بپیونده ...!
محض اطلاع باید بگم، با توجه به اینکه عموم جامعه به نحوه اداره کشور توسط روحانیت، انقلابیون یا مذهبیون (که متاسفانه به اسلام نسبت داده میشه) اعتراض و نقدهای بجا و بیجا دارند ، این کشور حداقل در حدود 30 سال گذشته اصلا اسلامی اداره نشده تا نتایج مفیدش در جامعه دیده بشه ، که بعضی ها میگن نوع مملکتداری اسلامی، جوابش رو پس داده و به کار نمیاد ...!
از اول انقلاب که بخوایم شروع کنیم گذشته از بنی صدر و رجایی که دوره کوتاهی داشتند و کشور در التهاب بود ...
رئیس جمهور بعدی، آقای خامنه ای بود که نقش پررنگی نداشتند چون قدرت اصلی ، در واقع دست نخست وزیر بود و نخست وزیر وقت هم جناب میرحسین موسوی بودند که تحت تاثیر تفکرات سوسیالیستی-لیبرالیستی حبیب الله پیمان بود (منکر کارهای مفیدش در زمان جنگ نیستم، گرچه تخلفات قانونی زیادی هم داشت) ...
اگر دقت کنین در اسرائیل، هم رئیس جمهور هست و هم نخست وزیر ... اما این نخست وزیره که بسیار برجسته است و کارهای اصلی به عهده اونه
و اما ...
نفر بعدی آقای هاشمی بود که بعد از روی کار اومدنش نخست وزیری رو ملغی اعلام کرده و قدرت اصلی رو به دست گرفتند چون نمیخواستن نقش فرمایشی داشته باشن ...! دولت ایشون دولت سازندگی نام گرفت و اظهار کردند که دیگه تفکر انقلابی جوابگو نیست و بعد از جنگ باید کشور رو با نگاه توسعه اقتصادی و بازار آزاد متحول کرد ...
و اما اینکه چرا از زمان ایشون شکاف طبقانی شروع شد، باید گفت: معتقدین به تفکر لیبرال میگن در این مکتب، شما هوای سرمایه بخش اشرافی و پولدار جامعه رو بیشتر داشته باشین تا پربارتر بشن و در عوض از سر ریز سرمایه ی اونها به مردم عادی و فقیر جامعه هم چیزی برسه و این میشه که هر سال این شکاف عمیقتر میشه ...! ...
در دولت آقای خاتمی هم همین رویه ادامه داشت بغیر از اینکه در این زمان لیبرال ها به فکر توسعه سیاسی هم بودند!! (ماجرای کوی دانشگاه)
در زمان آقای احمدی نژاد هم گرچه با شعار عدالت و آرمان های انقلاب به میدان اومدند و کارهای مفیدی هم در این زمینه انجام شد اما به دلیل وجود وزرا و مسئولین لیبرالی، این مهم به نتیجه دلخواه نرسید ...
در زمان آقای روحانی هم همینطور (از حزب اعتدال و توسعه) که لیبرال بودن رو فریاد میزنن، همونطور که در کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای" خودشون اظهار داشتند که اقتصاد باید بر اساس اقتصاد کینزی اداره بشه که همانا ربا یکی از نشانه های مستقیم اون هست ...!!!
و اما ...
نتیجه اخلاقی :
این کشور هیچ وقت به درستی اسلامی اداره نشد و نتیجه ی التقاط اسلام با لیبرالیسم بود که نتایج درخشانش رو می بینید ...!