عشق ... فقر ... یا ...؟؟!!
دیروز اولین بارون پاییزی بالاخره بارید ... اونم چه بارونی ...! ای کاش این بارون که چهره ظاهری و آلوده شهر رو می شوره، نقاب کاغذی و دل آلوده آدماشم می شست... !
گاهی اوقات در و دیوار این شهر آزارم میده ...!
من به اینجا میگم sin city ...!!
تو فضای مجازی هم بهترین از این نیست ...
خسته شدم از بس تو صفحات بعضیا رفتم که یا شکست عشقی خوردن یا به عشقشون نرسیدن(با عرض پوزش از عشاق محترم، خواهشا یه مقداری تحمل داشته باشین و منصف باشین...!)
ای کاش یه مقداری از توجه صرف به خودمون دست بر میداشتیم و دنیای وانفسای اطرافمون رو هم می دیدیم ..!
اگه یه نگاهی مینداختیم به کودکان فلسطینی... یمنی ... سوری...آفریقایی که آرزو دارن یه وعده غذای کامل بخورن ... که آرزو دارن کودکی کنن اما همیشه در قحطی و گرسنگی و عدم امکانات درمانی و تحصیلی به سر می برن ...!
اگه نگاهی به مریضی های عجیب غریب و صعب العلاج و لاعلاج داشته باشیم ... با اسامی عجیب تر از خودشون که از آزمایشگاه های آمریکایی در میاد و مافیای دارو ...!
اگه نگاهی به فقیران ایرانی ... هندی ... بنگلادشی ... آفریقایی .. آمریکایی داشته باشیم ...که تو حلبی آباد زندگی میکنن ...! همون جا دنیا میان ... همون جا زندگی میکنن و همون جا می میرن بدون هیچ امکاناتی ...!
اگه نگاهی به مردمان بدبختی که سال ها درگیر جنگ فرسایشی یا قومی- مذهبی هستن و به طرز وحشتناکی سوخته، کشته یا تکه تکه میشن ... مثل اجساد برهنه و تپه شده مسلمونای میانماری ... یا سوری و عراقی که ...
واقعا معذورم از گذاشتن عکس ها ... حال خودم بد شد !
..
..
اگه نگاهی به کارتن خواب ها و معتادین بندازیم ... که خیلی هاشون تو زمستون از سرما و گشنگی تلف میشن ...
اگه نگاهی به زندان های معروفی مثل گوانتانامو بندازیم که چه بلا هایی بر سر زندانی ها میارن..!
بازم معذورم از گذاشتن عکس هاش...
اگه ...
اگه ...
و اگه ...
اون وقت به نظرم خیلی خودخواهیه که از وضعیت خودمون انقدر گله و شکوه داشته باشیم ... که شاید بسیاری از مشکلات و به اصطلاح بد بختی های ما برای یه عده ای منتهای خوشبختیه ...!!!
- ۹۴/۰۷/۱۳