زندگی اصولی ...

شما چقدر تو زندگی انسانی اصولی هستین ؟

بر رفتار شما منطق حاکم هست یا پر از احساسات متناقض هستین ؟!

برای خودتون چقدر خطوط قرمز قائلین ؟

اگر با اصول و منطق زندگی میکنین چقدر با نفس و قلب خودتون میجنگین ؟

پشت تصمیم ها و رفتارهاتون چقدر تفکر وجود داره ؟

آدمی مدگرا هستین ؟ یعنی هر آنچه که امروز مد بشه در ظاهر و رفتار انجام میدین یا نه ... برای ظاهر و رفتار خودتون قانونی دارین ؟

زندگی اصولی یعنی چطور باید زندگی کرد ؟

 

تعریف زندگی اصولی ترکیبی از همین سوال هایی بود که پرسیدم :

یعنی، چارچوبی بر تمامی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی شخص حاکم باشه که در هیچ شرایطی از اون عدول  نکنه ... باری به هر جهت ، باد به پرچم ، دهن بین و ... نباشه!

حالا این  اصول دو جهت منفی و مثبت داره ... یعنی میتونه اصولی گمالگرایانه یا منحرفانه باشه ...

 

اگه دقت کرده باشین افرادی که با اصول و روش خاصی زندگی میکنن عموما افراد موفق و مشهور و تاثیرگذاری هستند ، حالا این افراد مشهور میتونه افراد منفوری مثل ناپلئون و یا هیتلر هم باشه ...

اما این ها اشخاصی هستند که تاریخ رو می سازند و افراد زیادی از اون ها و تفکراتشون متاثر اند...

 به هر حال نکته قابل ملاحظه اینه که اصولی هر چند نادرست هم داشته باشی بهتر از  اینه که هیچ قانون و خط قرمزی برای خودت مشخص نکرده باشی ... این جمله حضرت علی علیه السلام هم بی ربط با این موضوع نیست که میگه: " جامعه ای که بر اون حاکم ظالم حکومت میکنه بهتر از جامعه ای هست که هیچ حاکمی نداره و پر از هرج و مرج هست !!"

شخصی که خالی از اصول باشه از درون دچار بحران هویت و خلاء شخصیت میشه و یا به اصطلاح امروزی ها آدمی پوچه !!!!

استاد مطهری به این افراد میگه که دچار تشتـّت و گسیختگی روح شدن ، و دکتر شریعتی هم اشاره داره که شخص بی هویت دچار نوعی از خود بیگانی میشه ...

و اما در پی این خلاء اصولی درست ، فرد عطشی بی پایان برای پر کردن این خلاء داره ...

و چون شخص بدون تحلیل و تفکریه ، هر آنچه که بهش ارائه میشه راحت می پذیره !!! چه درست چه غلط !!!  برای همینه که فرهنگ غربی راحت در بین مردم شرق رواج پیدا کرده ...

بسیاری از افراد خصوصا جوان ها که سر پر شوری دارن راحت تر تحت تاثیر قرار میگیرن (چون وقتی سن که بالاتر میره ، آدم ها محافظه کار میشن و این میزان تاثیر پذیری رو کمتر میکنه ...)

و اما ...

این افراد بدون اصول ثابت و شاید بی هویت نمی دونن دقیقا از زندگی چی میخوان و برنامه و هدفشون چیه و وقت رو به بطالت میگذرونند بدون این که از انجام رفتار و اعمالشون نتیجه خاصی بگیرن ...

بسیاری ، خدا براشون یه مشکل بزرگ محسوب میشه که نمیدونن باید کجای زندگیشون قرار بدن یا تو این سرگردانی ، فکر میکنن خدا و زندگی پس از مرگی وجود نداره ...!

حالا این افراد طعمه های بسیار خوبی برای کنترل ذهن هستند ، اول با نیهیلیسم (پوچ گرایی) و بعد با جهت دادن به فکر و اندیشه افراد این اصل(کنترل ذهن) اجرا میشه ...!!!

افرادی که کنترل ذهن میشن این توهم رو دارن که انسان آزادی هستن ، اما در واقع اسیر اوهام و خیالات بسیار خطرناکی شدن که متاسفانه بهش آگاه نیستن...

و این تصورات غلط اما به ظاهر خوب و درست ، کم کم وارد اندیشه ، بعد گفتار ، رفتار ، عادت و در انتها نوع سبک زندگی افراد میشه ...!

در انتها، نتیجه اینکه وقتی شما منش و مرام خاصی در زندگی تون قائل باشین کمتر از اطرافیان و مسائل انحرافی تاثیر می پذیرین (البته این قانون کلیّت داره اما عمومیت نداره)

 

حالا اینکه از چه روش هایی برای کنترل ذهن استفاده میشه که بسیاری به این موضوع واقف نیستن در پست بعدی ...