دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

دشمن شناسی

سوره توبه آیه 8: چگونه با مشرکان عهدشکن ، وفای به عهد توان کرد؟؟!!!! در صورتیکه آن ها بر شما ظفر یابند ، مراعات هیچ عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی ، شما را خوشنود می سازند!! در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آن ها فاسق و نابکارند!!!

مشخصات بلاگ
دشمن شناسی

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش در آ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

خلاصه پروتکل 18:

اگر دولتی بخواد توطئه هایی رو که کشف میکنه ، فاش کنه در واقع از پرستیژ و شان خودش کم کرده ، چون نقطه ضعف خودش رو نشون میده و نشانه بی عدالتی شدید هست ...!

(همین حرف ها هم گاهی در کشور خودمون هم شنیده میشه که فاش کردن بعضی مسائل ، که شاید دیگه جزو اتفاقات سوخته باشن ، اعتبار و آبروی نظام رو میبره و باعث بی اعتمادی در جامعه میشه ... البته من معتقدم گاهی زدن این حرفها خودش نوعی سیاه بازی برای جلوگیری از آشکار شدن مفسده های افراد کلیدی هست ... اما برخی دیگه هم معتقد هستند که گفتن مسائل و مشکلات و توطئه ها و به قول خودشون شفاف سازی ، باعث اعتماد بیشتر مردم میشه ، چون مردم فکر میکنن ارزشمند تلقی میشن و در نتیجه در جریان امور هستن ... اما از اونجایی که مردم ما، افراد غیر قابل پیش بینی هستن .. واقعا نمیدونم چه اتفاقاتی پس از فاش سازی امور خیلی مهم میفته ...!!!!!!!!!!!!! )

 

صهیونیسم معتقده که دولت های غیر یهودی رو وادار کردیم که اعلام کنند تدابیری رو جهت حفاظت مخفیانه خودشون اندیشیده اند و بدین ترتیب به ضعف خودشون اعتراف کرده و به راحتی قدرتشون متلاشی خواهد شد.

 

حکومت بر مردم با ارعاب

سیمای ظاهری حکومت صهیونیسم به گونه ای هست که مردم گمان می برند رهبر جامعه تمام قدرتش رو برای رفاه ملتش به کار می بره نه حفظ منافع خود  و خویشاوندانش. و مردم پیرو این حکومت و حامی و حافظ اون خواهند بود چون رفاه هر شهروندی در گرو اقتدار حکومت آن خواهد بود. (اما این بازی در اینجا تموم نمیشه چون یقینا افرادی هستند که به ماهیت واقعی حکومت صهیونیسم پی ببرند و برای این مسئله از قبل برنامه ریزی شده)

اگر افرادی علیه اونها اعتراض کنند و جنایتی(به زعم خودشون!) مرتکب بشن بازداشت شده اجازه فرار به اونها داده نمیشه و اگر جرم، سیاسی باشه ، باید انگیزه اونها مشخص شه . چون هیچ کس نباید دخالت در مسائل سیاسی رو حق خودش بدونه !!!

(و مصداق بارز اون در کشوری نظیر آمریکا که ادعای آزادی بیان و دموکراسی!! رو داره وجود داره ... به اعتراف هاوارد گوردون یهودی، تهیه کننده آمریکایی، آمریکا غیر سیاسی ترین مردم رو در بین کشورهای پیشرفته داره !!!  مردم یا درگیر مشکلات فراوان اقتصادی و روانی و اخلاقی هستن یا درگیر عیش و نوش ، هیجانات و لذات کاذب !!!   البته متذکر میشم که در دنیای جدید اتفاقاتی نظیر جنبش اشغال وال استریت هم به وقوع می پیونده چون شعور سیاسی مردم بالاتر رفته .)

 

 

خفه شو و مصرف کن...!

 

پروتکل 19:

جلوگیری از ابراز هرگونه نظریه ای مستقل در مسائل سیاسی نکته ای مهم هست چون مردم یاد میگیرند که برای بهبود شرایط جامعه شون می تونن تاثیرگذار باشن و این نباید اتفاق بیفته ...!

در نتیجه منتهای کوشش رو کرده که غیر یهودی ها عیله صهیونیسم دست به مخالفت نزنن . در مطبوعات هم عنوان میشه که هر نوع درگیری با شورشی ها (منظور مردم آگاه هست) و مرگ ، شهادت تلقی میشه و با این خدعه هزاران نفر به گله خدمتکاران اونها اضافه خواهد شد!!

 

 

برگرفته از کتاب پروتکل های یهود

  • مهدیه ...

من عرف نفسه ... فقد عرف ربّه

 

عرفه یعنی شناخت و معرفت ... عرفات محلی برای خودشناسی ... سرمست از نشئه عرفان پروردگار ... و بعد به سمت مشعرالحرام باید رفت که گشایش دریچه ای از اندیشه و فکر و شعور در درون آدمی و آنوقت هوشیاری پس از مستی ...!!!

 

منتخبی از دعا ...

زیادتی:

 

الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری ...

خدایا من در توانگری خود نیازمندم و چگونه در نداری خود نیازمند نباشم ...!

 

الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لا اکون جهولا فی جهلی ...

خدایا من  در دانش خود نادانم و چگونه از نادانیم، نادان نباشم  ...!

 

الهی ما اقربک منّی و ابعدنی عنک...

خدایا چقدر به من نزدیکی و من از تو دورم ...

 

الهی متی غبت حتی الی دلیل یدلّ علیک ...

کی نهانی تا نیازمند برهان باشی که بر تو دلالت کند ...

 

لا تضیّع عنده الودایع ...

ای کسی که امانت ها نزد او ضایع نگردد ...

 

یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصّدور و غیب ما تاتی به الازمنة ...

ای کسی که می داند خیانت چشم ها را ! و آنچه در قلب ها پنهان است و غیب (آینده ) دوران ها...

 

 

الهی ...!

ببخش بر این بنده گنهکار

 

با تبریک عید قربان ... عید بندگی ...

  • مهدیه ...

 

هنوز بعد از گذشت (نزدیک به) یک ماه برام سخته که بخوام بنویسم از پیشمون رفتی ... اصلا دست و دلم نمی رفت به نوشتن ...!

درسته رفتنت بدجور داغی گذاشت رو دل هممون ... اما تمیز و بی دردسر رفتی دوست من !!!

اینقدر خوب زندگی کردی که همه به جایگاهت غبطه میخوردن ... !!!

منو بعد سال ها دوری از عروسی های امروزی، کشوندی به مراسم ازدواجت چون واقعا امام زمان پسند برگزارش کردی ... ماه عسل رفتی کربلا و کفنی خریدی و ...  هنوز سالگرد ازدواجتون نرسیده بود....!

وای خدایا ...!

...

...

...

نمیخوام خیلی تراژیکش کنم ...!

همبازی دوران کودکی من ...!

یادته با تو و "س" (داداشت) میرفتیم دنبال گنج تو باغ های پشت خونه مامان بزرگم...!  چقدر خوش می گذشت ... هنوز لحن صدا و خنده هات تو گوشمه ...!

رستوران بازی با گلهای باغتون ...!!!

فوتبال میزدیم و همیشه هم از "س" می باختیم ...!!!

بعد اون وقت بین خواهر و برادر بحث می شد و من همیشه طرف تو رو میگرفتم و کلی سر "س" بیچاره غر میزدم ...!!!

بعد بزرگ شدیم و سه نفری شدیم هم دانشکده ای ...!!!

بحث هامون جدی و بزرگانه شد...!!! دغدغه هامون عوض شد ...!!!

بعدش تو ازدواج کردی و از این دیار رفتی ...!! مادرت همیشه چشم انتظارت بود تا بهش سر بزنی ...!!

آخرین دفعه خیلی منتظرت بود ولی دیگه برنگشتی ... مادرت آروم نمی گیره ... یه کاری کن آروم بشه ....!!

دیگه نمیتونم تو چشمای "س" نگاه کنم ... میگه کمرش شکسته ...!!!

اوووووووووف ...!!

اما با همه این اوصاف، شنیدم اونجا اوضاعت خیلی روبراهه ... هوای ما رو هم داشته باش ...!

و با تمام وجود بهت میگم :

 

تولد دوباره ات مبارک دوست خوب من ...!

منتظرم باش !

  • مهدیه ...

مطلع:

"زندگی خصوصی آقا و خانم میم " ... فیلمی که دیدم و البته تاسف خوردم بابت اینکه چقدر کم از این نوع فیلم ها ساخته میشه ...!

(البته اگر حساب کنین که کارگردان، هدف مثبتی از ساخت همچین فیلمی داشته ...!!! )

......

......

......

نکاتی چند قبل از شرح مختصر فیلم:

مطمئنا اولین وجود غیرتمند در عالم هستی خداست ... خدا در هنگام خلقت بشر صفات خودش رو در بشریت به ودیعه نهاده که غیرت یکی از اونهاست ... غیرت صفتی هست که بیشتر در آقایون مصداق پیدا میکنه اما در زنان هم وجود داره 1

غیرت مسئله ای فطری در انسانه که تشکیل و حفظ حریم خانواده یکی از کاربردهاش هست

اما در دنیای امروز تمامی صفات و خلق انسانی دستکاری شده اند ... حالا به دلایل قدرت... نفوذ ... سلطه... ثروت ... حرص ... طمع ...

سبک زندگی به نوعی برای مخاطب ساخته و پرداخته میشه که دیگه بسیاری از مسائل غیرت مردان رو تحریک نکنه ...!

و این نشانه ای از تمدن بشر امروزه ...

بی غیرت باش و هر کاری خواستی انجام بده ...!!

یکی از نشانه های واهی روشنفکری ...!!!

 

و اما...

شرح مختصر داستان زندگی خصوصی :

شخصیت مذکر داستان جهت پیشرفت در کار و زندگی خودش به تهران نقل مکان میکنه ... و به همسرش تذکر میده که ما داریم وارد دنیای جدیدی میشیم که ظاهر و رفتارمون باید متفاوت از قبل باشه و البته  همیشه همسر شهرستانی و بی شیله پیله اش رو به تمسخر میگیره که تو چرا با کلاس نیستی و به خودت مثل بقیه خانم ها نمی رسی ...(البته منظور شخص مذکر داستان از "به خود رسیدن" در حد معقول و درستش نبود ... شما خودتون برید تا آخر داستان رو)

همسرش بعد از کلی کلنجار رفتن بالاخره مجبور به انجام کاری میشه که اصلا رضایتی یه این کار نداره ... این نمونه بارزی از این مسئله که آدمی به زور میخواد با فطرتش مقابله به مثل کنه ...!

مشکل بعدی زمانی به وجود میاد که شخصیت مذکر داستان در عین حال که همسرش رو با ظاهری آراسته و پیراسته به جمع مردانه وارد میکنه که نگاه درستی هم بهش ندارن ... اما در عین حال قادر به تحمل نگاه و رفتار بقیه آقایون نسبت به همسرش نیست و زمانی به دلیل صحبت یه آقایی با خانمش (که منظوری هم نداشته) صورت طرف رو مورد لطف و عنایت قرار میده ...!!!!

اینجاست که بازم بشر با فطرتش مقابله به مثل میکنه ...! و از لحاظ روانی تو یه برزخی گیر میکنه معلق وار ...!

یک تناقض آشکار ...!

مسئله ای که با روانش بازی میکنه رو به خودش تحمیل میکنه و حس غیرت رو در خودش سرکوب ...!

 

بحث من صرفا بر سر غیرت نیست بلکه ، دوگانگی و یا از خود بیگانگی مسئله ای هس که ما هر روزه در موارد زیادی بااون درگیر هستیم و برای زندگی تو دنیای به اصطلاح متمدن امروز بسیاری از عقاید و خصوصیات فطری که با اون به دنیا اومده و بالغ شدیم رو به کناری میذاریم ...

چرا ؟!

چون بتونیم تو جامعه هضم شده و مورد قبول واقع بشیم ... اما به چه قیمتی ؟!

نتیجه پارادوکس ها و از بین رفتن تعادل و سلامت اخلاقی و روانی که در جامعه دیده میشه در نتیجه بازی با فطرت و ماهیتی است که این "فطرت"، این رفتارهای متناقض رو نمی پذیره ... اما اصرار بیش از حد در انجام اون، در نهایت تعادل روانی فرد رو به هم میزنه و سلامت روانی خانواده و اجتماع هم به دنبال اون میاد...!

و شخص رو از درون در دراز مدت متلاشی میکنه ...

 

زمانی "زیگموند فروید" خدای روانشناسی قرن به حساب میومد ...!

تفکر فرویدیسم مبنی بر آزادی دادن به فرد در داشتن روابط جنسی بدون محدودیت بود و مدعی بود انسان هر آنچه که از اون منع بشه بیشتر به سمتش جذب میشه2 پس چه بهتر که اون رو در ارضای نیازهای جنسی آزاد گذاشته که به هر روشی (هم جنس گرایی، غیر هم جنس گرایی، ارتباط جنسی با کودکان، اشیاء، حیوانات) خواست عمل کنه ...!

اما روانشناسان امروز نمی دونن چطور باید این افتضاح مکتب فرویدیسم رو جمع کنن و بسیاری معترف هستن که این تفکر از پایه اشتباه بوده...!

چون مطمئنا به این نتیجه رسیدن که وقتی جلوی شهوت جنسی و یا شهوت قدرت طلبی گرفته نشه به صورت یک هیولای افسار گسیخته در میاد

 

این مثال شاید در ظاهر بی ربط با موضوعی که اشاره کردم باشه ... اما در واقع اینطور نیست ...

نیازی که خدا در فطرت بشر گذاشته (که باید از راه معقول و مشروع ارضا بشه) یا صفاتی که در زمان نیاز و به درستی باید مورد استفاده قرار بگیره نظیر غیرت ، خشم  و ... اگر در اون دستکاری بشه تعادل روانی و جسمی فرد به هم میریزه ...

حالا بسنجین که در دنیای امروز چقدر در معرض آنچه که به عنوان تغذیه روانی به ما داده میشه هستیم؟!

چرا باید از خوراک فاسد و متعفنی (در حوزه علوم انسانی غرب)که قبلا خروجی اش رو پس داده استفاده کنیم؟!

واقعا چرا؟

______________________________________________________

1.امیر ملک کلام علی علیه السلام: غیرت ده قسم است که 9 قسم آن برای مرد و یک قسم آن برای زن است و حیا نیز ده قسم است که 9 قسم آن برای زن و یک قسم آن برای مرد می باشد.

2. شاید این نکته تا حدی درست باشه اما کاربردش در این گونه مسائل پرخطر نیست که مبحث مفصلی رو می طلبه.

 

  • مهدیه ...

این پست ام رو اختصاص دادم به یکی دیگه از پروتکل های یهود که بی ربط به راهپیمایی روز قدس و تشکیل حکومت صهیون در فلسطین هم نیست...

این پروتکل ها نقشه راه صهیونسم در تسلط بر دنیاست ...!

خلاصه پروتکل 17:

در این بخش اشاره ای به از بین بردن اعتبار کشیشان در نگاه غیر یهودیان داره و بایستی به ماموریت کشیشان که ممکن هست خطری برای صهیونیسم باشند پایان داد.

یهود، کشیش ها رو در تنگنا قرار داده و بدین ترتیب تاثیرشون روز به روز بر مردم به سمت قهقرا میره...

(نکته ای باید اضافه کنم مبنی بر اینکه همچنین مبحثی در حال حاضر در کشور خودمونم هست ... یعنی فاصله بین مردم و علما ... که بخشی به انفعال خود علما بر میگرده و بخشی هم پروژه نفوذ دشمن هست ...

 یهود میدونه روحانیت در هر دین و مذهبی، جایگاه ویژه ای در بین مردم داره که به اصطلاح، معتمدین مردم محسوب میشن ... اونها میتونن با یک فتوای جهادی ، سالها برنامه ریزی دشمن رو عقب بندازن یا بالکل از بین ببرن ... پس چه بهتر از چشم عوام افتاده و مردم به اونها بی اعتماد بشن در این صورت از سر راه برداشته شده و حاکمیت جوامع راحت تر به دست اغیار میفته ...!

اما همانطور که در بقیه دولت ها مکتب سکولاریسم (جدایی دین از سیاست) جواب داده در ایران هم همین پروژه کلید میخوره که البته مرحوم مدرس به موقع هوشیاری به خرج میده و شعار :" سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست" رو سر میده تا عوام و خواص که در خواب غفلت هستن بیدار بشن ...

متاسفانه بعد از انقلاب که دست بسیاری از نفوذی ها از این کشور کوتاه شده بود، به یاری ! لیبرال ها(دهه 70) دوباره پروژه جدایی دین از سیاست کلید میخوره تا تقسیم قدرت در ایران شکل بگیره و در ادامه ولایت فقیه تماما تاثیر و فلسفه وجودی اش رو از دست بده ...!

اونها خوب میدونن واژه امام برای مسلمین واژه مقدس و ارزشمندیه که تاثیر به سزایی در ولایتپذیری مردم داره در نتیجه بعد از رحلت امام خمینی (ره) شیطنت کرده و واژه امام به مقام معظم رهبری تغییر ماهیت میده ... (البته چند سالی هست که با هوشمندی مراجع دوباره واژه امام به جایگاه خودش بر گشته...!)

 در باب روحانیت و مراجع هم همین بحث تعمیم داده میشه، زمزمه هایی مبنی بر اینکه روحانیت و علما به نجاست و طهارت بپردازن بهتره و حل مسائل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، نظامی و ...که در حد علما نیست رو به تکنوکرات های لیبرال واگذار کنن ...! که نتیجه اش هم در این 25 سال مشخص شد... (البته بحثی که امام خمینی در باره عدم مسئولیت پذیری روحانیونی که ضعف قدرت مدیریت و تصمیم گیری درست دارن، جداست)

امیدوارم با ورود برخی افراد معلوم الحال جدید به مجلس خبرگان شاهد این شیطنت ها نباشیم ...!)

 

مصافحه پاپ بندیکت شانزدهم با نتانیاهو

نحوه دست دادن پاپ نظیر فراماسونرهاست ..!!!

در حال حاضر هم حضور واتیکان و پاپ سوری هست...!

 

و اما در ادامه روند از بین بردن کشیش گری در غیر یهودیان، اذعان میکنن هنگامی که زمان موعود فروپاشی دربار پاپ رسید و مردم بدانجا حمله کردند ما به عنوان میانجی و مدافع شخص پاپ و جلوگیری از خونریزی به دربار نفوذ کرده  و تا بالکل قدرتش رو از بین نبریم، بیرون نخواهیم آمد...!

آنگاه پادشاه یهودیان ، پاپ واقعی دنیا و رئیس کلیسای بین المللی خواهد بود.

جوانان رو با ادیان باستانی و دین یهود آشنا کرده و بعد از طریق انتقادات به جنگ با کلیساها میرن تا مردم رو از کلیساها جدا کنند (نظیر افزایش تغییر دین جوانان در کشور)

مطبوعات که قبلا در پروتکل 12 در موردش صحبت شد هم کمکی هستند در جهت انتقاد از دول و مذاهب غیر یهود با غیر اخلاقی ترین اصطلاحات موجود برای تنزل شان و منزلت اونها (بعضی از نشریات خودمون هم به این بیماری دچار هستن که تمامی احکام اسلامی رو به طرز مشکوکی زیر سوال میبرند اعم از قصاص و ازدواج موقت و حجاب و ...)

 

در انتها اشاره ای به جاسوسان خودشون این بار در بین ادارات میکنه و میگه وحدت و همدلی بین کارمندان رو از بین میبرن تا کارمندان در فکر خودبینی و عدم مسئولیت و خیانت و تهمت و دروغ به همکاران دیگر باشن...!

 

___________________________________________________

پ.ن: مطلب "فلسطین، فروش زمین ، واقعیت یا شایعه" رو حتما بخونین

  • مهدیه ...

 

تو مسیری تاریک قدم میزدم و همه چی برام گنگ بود عین کسی که چشماش تار میبینه و گوشاش نمی شنوه... با خودم فکر میکردم : " باورم نمیشه ... چقدر این بیماری شایع شده ... تو این دوره و زمونه ، خیلی کم پیش میاد کسی جون سالم به در ببره ... وای خدای من ... منم سالهاست دچارش شدم ... اما به علایمش دقت نکرده بودم ... یکی می گفت فقط معجزه است که می تونه به داد مردم این شهر برسه ... حالا چیکار می شد کرد ؟!

پر از ترس و دلهره و خجالت و شرم ... مردم که از کنارم رد می شدن انگار از نگاهم میخوندن که بیمارم ... با حالت شماتت بهم خیره میشدن ... نگاهشون قابل تحمل نبود ... مگه چیکار کرده بودم ؟!

وقتی با جزئیات بیشتری پیش رفتم ، دیدم حق دارن ... چون منم بارها همین نگاه شماتت گونه رو نسبت به بقیه داشتم ... چی شده که حالا این حرکات منو ناراحتم میکنه ...!

شاید حقم بود ... با خودم گفتم:

یادت نمیاد اون موقع که راحت چیزی رو در مورد شخصی که خودت ندیده بودی، باور میکردی ، تازه یه چیزم بهش اضافه میکردی و به بغل دستی ات میگفتی ...!

حالا که بیماری ات اینطور اوج گرفته ... و شدی عین جزامی ها ... به فکر افتادی ...

نفس لوامه دم گوشم: با آبروی چند نفر بازی کردی ..؟ چرا جواب نمیدی؟!  نمی تونی صحبت کنی ؟ نمیخوای حرفی بزنی و مثلا از خودت دفاع کنی ؟!! اصلا چه طوری میخوای دفاع کنی ؟! مگه خودت همین فرصت رو به دیگران دادی تا از خودشون دفاع کنن ؟!

این حرف من همیشه آویزه گوشت باشه که:

دختر جون ، باغچه هر کی رو بیل بزنی بالاخره توش دو تا کرم پیدا میشه ...!

آدما اکثرا خاکستری هستن و تو هم از این قاعده مستثنی نیستی ... آدم سفید یا سیاه مطلق کم هست!!

نه الکی شخصی رو مقدس اردبیلی کن که جای خدا بپرستی اش ... نه اینکه تا یه خطایی ازش دیدی بذاری کنار شمر ذی الجوشن ...!

حالا اگرم یه حرکت اشتباهی از شخصی دیدی تو بوق و کرنا نکن ... تو که شیعه علی هستی ، یادت رفت که علی علیه السلام می گفت اگه کسی رو دیدی گناه کرده فردا به چشم گناه کار بهش نگاه نکن ، شاید که شب قبلش توبه کرده باشه ...!

متاسفانه تو بیماری ... قلبت بیماره ... ذهنت بیماره ... روح ات بیماره ... با خودت چی کار کردی ؟!  که هیچ راهی نمونده جز معجزه ... !

برو توبه کن ...!

خدا که همیشه راه تقلب برا بنده هاش میذاره ... شب های قدر داره میاد ...برو توبه کن که شاید خدا ببخشه ...

اما وای بر تو که اینقدر حق الناس به گردنت هست...!

اونم زمانی بفهمی که نامه عملت دستت هست و توش نوشته زناکار...!!!!!!!!!!!!

خدایا آخه من کی .... این کارو کردم که خودم خبر ندارم ...!!!!!!!!!!!!

چطور ممکنه ...؟!

همون موقع یکی هس که میاد کنار دستت و آروم زیر لب میگه : این روایت یادته که میگفت: الغیبة اشدّ من الزّنا ...

تفسیرش خیلی ساده است ... (تو خلوت)زانی و زانیه وقتی به این کار دست میزنن هر دو راضی هستن به این کار ... تازه شایدم بعدش توبه کنن ...و آبروشون محفوظ بمونه ...

اما عیب دیگران رو گفتن سبب آبرو ریزی هست که هرگز نمیشه جمعش کرد ... وای بر شما که غیبت که هیچ ، اینقدر به هم افترا و تهمت1 زدید ... بعد نشستین و مثلا تو دعای ندبه خوندین :

این قاطع حبائل الکذب و الافترا ...!

چیه ؟ فکرشم نمیکردی که خودتم مشمول همین بخش باشی کذّاب ...!

 

این جملات عین پتکی بود که بر فرق سر بنده فرود میومد و من هیچ جوابی نداشتم که به خودم! بدم ... همه چی از توهمات ذهن و قلب بیمارم شروع شد که خوب تربیتشون نکرده بودم ... جلا نداده بودم .. پیش گیری نکردم و حالا رسیده بود به اینجا ...

رسیده بود به دعای ابو حمزه ثمالی که وقت سحر میخوندم:

خدای من

هر زمان گفتم که آماده و مهیا شوم و برای نماز برابرت ایستادم و راز دل با تو گفتم ... در وقت نماز خواب خفیفی بر من افکندی ... و از دلم، حال مناجات خود را ربودی ...

و چرا هر وقت گویم درونم خوب شد و نزدیک است همنشین توبه کاران باشم، برایم یک گرفتاری رخ دهد که قدمم بلغزد و حائل گردد میان من وخدمتت ای مولایم ...!

شاید از درگاهت مرا راندی و و چون دیدی حق ات را سبک شمارم پس دورم کردی ...

و شاید مرا در مقام دروغ گویان یافتی و دورم انداختی ...

یا شاید دیدی شکرگذار نعمت هایت نیستم پس محرومم ساختی

یا دیدی از غافلانم از در رحمتت ناامیدم کردی ...

یا شاید دیدی که هم انس مجالس بیگانگانم ، مرا با آنها گذاشتی...

یا شاید به جرم و گناهم کیفرم دادی ...

 *******************************

اینا رو گفتم تا یادمون باشه وقتی اتفاق ناگواری تو زندگی برامون پیش میاد ، از خدا ناراحت میشیم و میگیم مگه چی کار کردم که همچین بلایی بایستی سرم میومد ... دزدی کردم... مال مردم رو خوردم ... جنایت کردم ... زنا کردم ...؟!

آره شاید هیچ کدوم رو مرتکب نشده باشی اما به توهمات ذهن و قلب بیمارت توجه کن ...

تا شاید از رستگاران باشی!

بیاین منصفانه قضاوت کنیم ...!

همین یک گناه که در ماه رضمان ترک شود، مارا بس ...!

 

______________________________________________________________

1. همین موضوع "افترا" توسط یه سری توهمات اذهان بیمار، برای یکی از دوستان صمیمی بنده رخ داده که اصلا بعد از این همه مدت ،هنوزم این حرف ها رو نمی تونم هضم کنم ...

خواهشا تو این شب ها براش دعا کنین تا بتونه رفع اتهام کنه ... و برای تمامی قلب های بیمارمون که نادانسته یا دانسته با آبروی مردم بازی می کنیم ...

تازه اینجاست که به عمق فاجعه پی بردم ...!!!

  • مهدیه ...

به یاد پیر جماران از متفکرین عصر حاضر:

نکاتی چند پیرامون اعتراض امام به تصویب قانون کاپیتولاسیون از صحیفه ایشان:

 

اعلام خطر!

آقا، من اعلام خطر می‏کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می‏کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می‏کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می‏کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می‏کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می‏کنم!
خطردار است. معلوم می‏شود زیر پرده ‏ها چیزهایی است و ما نمی‏دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده ‏ها بالا برود! معلوم می‏شود برای ما خوابها دیده ‏اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمی‏دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می‏خواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت می‏آورد؟ این ملت فقیر[پس از]ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!

 

مملکت در اشغال امریکا

نظامی های امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا اینقدر عربده می‏کشید؟! پس چرا اینقدر دم از «ترقی» می‏زنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان می‏کنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان می‏کنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می‏کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه می‏خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه می‏گوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که ـ به ادعا ـ هی می‏گویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا می‏داند که من رنج می‏برم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده؛ از این قم بدبخت[گریۀ حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.

 

سکوت، گناهی کبیره

آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی
قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می‏خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکایی‏ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده‏ اش را بکنید؛ مطلب اینطور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می‏گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ واللّه‏، گناهکار است کسی که داد نزند؛ واللّه‏، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند[گریۀ شدید حضار].

تمام گرفتاری ما از امریکاست

آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی‏ ایستند در مقابلش داد بزنند؟

لزوم آگاهی مردم

من چه بگویم؟ اینقدر انباشته است مطالب، اینقدر مفاسد در این مملکت زیاد است
که من با این حالم، با این سینه‏ ام، با این وضعم، نمی‏توانم عرضی بکنم. نمی‏توانم مطالب را به آن مقداری که می‏دانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا دربیاورد. با آرامش[به]عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بندۀ شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خودبه ‏خود از وکالت بیرون می‏روید. این خیانت به مملکت است.

 

عزل وکلای مجلس

خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.

 

*****************************

 

  • مهدیه ...

 

 

مرا  عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم    

                                 هـوادارن کویش را چو جان خویشتـن دارم

صفـای خلوت خـاطر از آن شـمع چگل  بینم    

                                 فـروغ چشم و نـور دل از آن ماه خُتن  دارم

 

به کــام و آرزوی دل چو دارم خلـوتی حاصل     

                           چه فکر از خُـبث بدگویان میان انجمن دارم

 

مرا در خـانه سـروی هست کاندر سایه  قدش     

                            فــراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن  دارم

 

گرم صدلشکرازخوبان به قصددل کمین سازند      

                             بـحمــدالله و المـنة بتی لشکر شکن دارم

 

سزد کــز خـاتم لعلـش زنـم لاف سلـیمانی    

                             چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن  دارم

 

الا ای پیــر فـرزانه مکــن عیبم ز میــخانه     

                              که من در تَرکِ پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

خدا را ای رقـیب امشب زمانی دیـده بر هم نِه    

                            که من بالعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

 

چو در گلـزار اقـبالش خـرامانم بـحمــد الله     

                              نه میل لاله و نسـرین نه بـرگ نسترن دارم

 

به رنـدی شُـهره شد حافظ میان همدلان لیکن

                   چه غـم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

 

*******************

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دعای عهد:

اللّهم انّی اجدّد فی صبیحة یومی هذا و ما عشت من ایّامی ،

عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابدا:

الّلهم اجعلنی من انصاره و اعوانه، و الذّابین عنه، و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه، و الممتثلین لاوامره ، والمحامین عنه، و السّابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه ...

******************

خدایا در بامداد امروز و هرچه زندگی کنم از روزهای دیگر عهد و پیمان و بیعتی را بر گردنم تازه می کنم که هرگز از آن سرپیچی نکنم:

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات و اوامرش و مدافعین از آن حضرت پیشی گیرندگان به سوی خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش(بین دو دستانش ...!)

                        *********************

داشتم نظرات افراد خارجی رو در مورد کتاب "امام دوازدهم" روزنبرگ آمریکایی میخوندم به جز چند نفری که منصفانه قضاوت کرده بودن ... بقیه همه تحت تاثیر دروغ های این کتاب قرار گرفته و اون رو بسیار جالب و تحسین برانگیز در مورد مسلمین افراطی و امام دوازدهم شیعیان که در کتاب به عنوان  "دجال" معرفی شده، میدونستن ...

http://www.goodreads.com/book/show/9246711-the-twelfth-imam

 

وقتی دور و بر آدم افرادی باشن که که امام رو قبول ندارن یا به طعنه بهت میگن امام زمان شما ...!(انگار ادعا کردیم فقط مال ماست...!) و هیچ مطالعه ای ندارن و ادای روشنفکری شون آدمو خفه میکنه ...!!!

دیگه چه انتظاری از خارجی ها میشه داشت که تو این فضای آلوده اطلاعاتی و انفجار اطلاعات و سردرگمی در اون بتونن نور و حقیقت رو ببینن ...!

البته خورشید پشت ابر نمی مونه چون ضرب المثلی داریم با این مضمون که: "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ...!"

نظیر جنگ آمریکا و عراق ...که بعد از اون دو دستی عراق رو تقدیم ایرانی ها کردن و از این افتضاح طوری به ستوه اومده بودن که میگفتن: "بوش(پسر) جاسوس ایرانی ها بوده ...!!!"

*********************

اما:

در کتاب اشاره به جنگ مذهبی بین ایرانی ها (نماینده اسلام) و اسرائیل و آمریکا(نماینده یهودیت و مسیحیت) در آخرالزمان داره ...!

که ما و اماممون رو نیروی شر و شیطانی معرفی میکنه و خودشون و حضرت مسیح رو منجی بشریت و نیروی خیر و الهی ...!

بماند که تحریفات بسیاری در معانی قرآن هم داشتن ...!

و البته ماجراهای جیمز باندی و جاسوسCIA در ایران ...!

به این میگن تقابل ایدئولوژیک که بسیاری اون رو توهمی بیش نمی دونن ... متاسفانه

 

البته بسیاری از تئوریسین های غربی به این نتیجه رسیدن که اصلاح مذهبی یا تقابل ایدئولوژیک نتیجه ای رو در بر نداره ...!

(این قدرت رو ندارن تا با توجیه دینی علیه ما بتونن کار خودشون رو پیش ببرن ...منظور به ریشه کنی کلی دین اسلام هس که در عوض باید با نفوذ و تغییرات و تحریفات در دین انجام بشه )

فرید زکریا تئوریسین پرنفوذ "شورای روابط خارجی آمریکا" در کتاب "آینده آزادی" میگه:

"تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام می شود بیجاست، راه دموکراسی از اصلاح مذهبی نمیگذرد بلکه مطمئن ترین راه برای دموکراتیزاسیون در ایران تقویت طبقه متوسط سکولار و توسعه سرمایه داری لیبرال است، چون این دو فاکتور رابطه علت و معلولی با گسترش دموکراسی دارند. اگر اقتصاد لیبرال شود، جامعه لیبرال خواهد شد و به تدریج شهروندان لیبرال دموکرات پدید می آیند."

و البته این شخص معتقد به اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی هست...!

 

حالا اونها بعد از چند صد سال برنامه ریزی و کار مداوم فرهنگی و تبلیغاتی و ... ما اندر خم یک کوچه ایم ...!

اگه از خودمون چیزی برای ارائه نداریم حداقل میتونیم دستشون رو، رو کنیم ...

 

_______________________________________________

پ.ن

به امید ظهور مولایمان و تبریک پیشیاپیش نیمه شعبان ...

احیای نیمه شعبان رو فراموش نکنین که به نظرم وظیفه هر بچه شیعه است

 

  • مهدیه ...

نگاه اول: بحران بازاریابی !

وقتی وارد اتاق شدم ، دیدم یک آقای جوانی و روبروش هم خانم جوانی نشسته اند و جلوی اونها روی میز، لوازم بهداشتی و آرایشی چیده شده و اون جناب در حال صحبت کردنه ...

سمت دیگر اتاق هم دوستم نشسته بود و با ورود من توجه همه جلب شد و سلام و احوالپرسی ...

با تعجب داشتم فکر میکردم دوستم پشت تلفن بهم گفته بود بازاریابی !

همش تو ذهنم این بود که شبیه یه کلاس آکادمیک هس به همراه یک مدرس !

و کارش هم اینطوره که باید به شرکت ها ، مغازه ها و آرایشگاه ها و ...رجوع کرده و محصولات رو به فروش برسونی ...!

راستش من از این جور کارها اصلا خوشم نمیاد(با اینکه از روابط عمومی و اجتماعی بالایی برخوردارم ...)

دلیل قبول این دیدار صرفا، دیدن دوستم بعد از مدتهای مدید بود ...!

 

نگاه دوم:  سعی در توجیه!!!

مکالمه ما با معرفی خودش و پرسیدن اسم و تحصیلات و شغل و ...از بنده شروع شد ... و بعدش ترسیم کلی این ملاقات ...

_ هدف ما بازاریابی شبکه ای هس مربوط به شرکت "ب.گ" دارای مجوز قانونی از وزارت صنعت، معدن و تجارت ... به این صورت که شما یکی دو ماه اول باید فروش دستی داشته باشین و بعد دارای زیرمجموعه ... با یک حساب سریع ، اینقدر فروش و اینقدر درصد و ...

و در انتها ما چقدر بابت این همه کار و تلاش و زحمت و عرق ریزی !!! حالمون خوبه ... و همه چی آرومه ...!!!

نگاه عاقل اندر سفیهانه ای بهش انداختم و خودشم مطمئنا می دونست که الان تو ذهن من چی میگذره ... شرکت های هرمی ...!

البته خیلی سعی در توجیه (به اصطلاح) عقلانی صحبت هاش داشت

جزئیات مکالمه رو یادم نیس (موضوع مربوط به ماه رمضون پارسال میشه)

اما با توجه به صحبت های رد و بدل شده بین ما اظهار می کرد : که شما برای مدیریت خوب هستین ...!!!

و چه بهتر اینکه اشخاصی با ظاهر موجّهی وارد این حرفه بشن تا شک و شبهه افراد رفع بشه ...!

در انتها نظر بنده رو راجع به این روش درآمدزایی پرسید و منم با جواب اینکه حالا باید تحقیق کنم و ... سعی در اتمام این مکالمه زورکی داشتم

 

نگاه سوم: تو مسیر برگشت ...

به این چی میگن : شغل کاذب ... کلاهبرداری ... حتی اگه این روش واقعا قانونی هم باشه ، روش درستی برای درآمدزایی نیست

تولید به دست عده ای محدود و بقیه فقط مصرف کننده ، اونم مصرف لوازم بهداشتی و آرایشی نه وسایل مفید و مورد نیاز واقعی جامعه ... فقط ایجاد نیاز کاذب ...

واقعا پشت طراحان این قبیل شرکت ها و انجمن ها چه کسانی هستند...؟!

دست های پشت پرده برای تحریک حرص و طمع بشر بی نهایت طلب !

انسان کاهل و سست که  میخواد بدون زحمت،یک شبه ره صدساله بره و چه بهتر که از این بازاریابی شبکه ای بهره ببره و رویاهای(یا بهتره بگیم هیولای حرص و طمع) چندین ساله اش به تحقق بپیونده... !

این خودکشی در نیروی کار و تولید هر روز با یه اسم جدید و ظاهر آراسته به اجتماع چنگ میزنه ... که اگه هر شخصی در اجتماع بخواد از این راه زندگی کنه ... پس وضعیت تولید دانش و صنعت و چرخه اقتصاد و معیشت چه باید بشه ؟!

و فاجعه زمانی رخ میده که ادعا میکنند ما برای مقابله با بیکاری از این سیستم استفاده میکنیم..

به این فکر میکنم که دشمن چقدر زیرکانه پازل فلج کردن دولت ها و جوامع رو می چینه :

تحریم ... تهدید ... تحقیر ... تطمیع ...تضعیف ...

اما راهکار برای بحران بیکاری، در این مشاغل کاذب نیست بلکه :

 

 

 

 

 

  • مهدیه ...

 

 

در ابتدا عرض کنم ، قصد من از گذاشتن این چند پاراگراف ، زیر سوال بردن تمامی هم وطنان عزیز که برای مطالعه و تحقیق و تدریس به غرب سفر می کنند نیست ...

بسیاری از این عزیزان ، بدون تاثیرپذیری به وطن خودشون باز میگردند و در جریان تولید  داخلی و صنعت و اقتصاد (اگر شرایط فراهم باشه !!) بسیار مفید فایده هستند...

  اما باید این حقیقت هم پذیرفت که عده ای دیگر هم تحت تاثیر و نفوذ  تفکرات منفی مکتب غربی قرار گرفته ... به قول دکتر شریعتی دچار از خود بیگانگی شده و این پارادوکس و واپس گرایی رو در فرهنگ و اجتماع و اقتصاد ایران وارد میکنند ...!

خصوصا در علوم انسانی که بسیار حساس بوده و با اون، جامعه ای ساخته یا تخریب میشه ...!

یاد جمله دکتر عباسی افتادم که وقتی اساتید ما در علوم انسانی عرق ذهنی نمی ریزند ... نمی تونیم جامعه ای بهتر از این داشته باشیم ...

استفاده از تفکر غربی و لیبرالی در جوامع غربی و به اعتراف متفکرینشون یک ایدئولوژی تمام شده است و هیچ جایگزین دیگری برای اون ندارند ...!!!

 

چرا ما باید تفکر و ایدئولوژی تشیع خودمون رو به عنوان برنامه کامل برای تکامل بشریت (که تا ابد زنده و پویاست) به کناری بگذاریم و از اون به عنوان تفکر جمود و عقب افتاده که دیگه جوابگوی نیاز امروز نیست یاد کنیم ...؟؟!!

خود همین نگرش ، نوعی جهالت و بی هویتی نیست ...؟؟!

کسانی که باید پیش زمینه قبلی خودشون رو پاک کنن و منصفانه و عادلانه پیرامون آنچه که این تفکر اسلامی میگه بیندیشند ...!

 

حالا ببینید که اونها برای ما چه نسخه ای پیچیدند ...!!!!!

 

«توماس فریدمن» روزنامه نگار مشهور آمریکایی در سال 2006 می‌نوسید: «لازم نیست آمریکا به ایران، لشکرکشی کند؛ بلکه باید روابط خود را با ایران، گسترش دهد و در اولین گام، پنجاه‌هزار بورس تحصیلی به نخبگان و جوانان ایرانی برای تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا بدهد. فقط این کار را بکند و بعد بنشیند و شاهد خروش شگفت‌آورترین بحث‌ها در داخل ایران باشد. می‌توانید بر سر آن شرط‌ بندی کنید.»

 

دانشجویان بین‌المللی که به آمریکا سفر می‌کنند «سالانه بیش از 24 میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا کمک می‌کنند که یکی از پرسودترین صادرات خدمات آمریکاست

 

«دانشجویان بین‌المللی، علاوه بر افزایش دانش و مهارت خود، با درک عمیق ‌تری از ارزش‌های آمریکا به کشورهای خود بازمی‌گردند». وزارت خارجه آمریکا این درک را پایه مهمی برای همکاری‌های آینده می‌داند و مدعی است تحصیل در آمریکا رهبران نوظهور سراسر جهان را به دوستان و همتایان آمریکایی متصل می‌کند.

 

 چندی پیش «واشنگتن‌تایمز» با ارائه آماری از تعداد دانشجویان ‌خارجی و فارغ‌التحصیلی تعداد زیادی از رهبران جهان از دانشگاه‌های آمریکا، نوشت: «بسیاری از رهبران کشورها آموزش‌های آمریکایی فرا گرفته‌اند که منجر به افزایش قدرت نرم واشنگتن می‌شود.»

 

فریدمن 7 سال پیش از انتخابات خرداد 92 در ایران با تقسیم بندی روحانیون و شخصیت‌های ایرانی به گروه‌های افراطی و میانه‌رو، تاکید می‌کند بدون همکاری روحانیون میانه‌رو (تحت نفوذ تفکر خودشون) نمی‌توانیم در ایران به پیروزی برسیم.

 

«حمیدرضا جلایی‌پور» از اعضای حزب مشارکت در کتاب «جامعه‌شناسی سیاسی» می‌نویسد: در دوران آقای هاشمی برای حل مشکل متعهدین که متخصص نبودند 2هزار و پانصد نفر را برای تحصیل به خارج کشور اعزام کردیم.» وی در ادامه توضیح می‌دهد که این افراد پس از بازگشت از کشورهای اروپایی و قرارگرفتن در پست‌های مدیریت در اولین گام علیه آقای هاشمی اقدام کردند. بررسی عاقبت آن‌ها هم نشان می‌دهد همین‌ها به مرور زمان تبدیل به مخالفان نظام شدند.

 

در آخر هم این نکته ظریف اما دردناک هم بد نیست گفته بشه :

 

«مجد الملک» در «رساله مجدیه» درباره درس خوانده‌های غربی در دوران قاجار می‌نویسد: «این‌ها را فرستادیم فرنگ تا درس بخوانند و مشکلات کشور را حل کنند، لامصب حالا تبدیل به شترمرغ شده‌اند. می‌گوییم بار ببرید، می‌گویند مرغ هستیم. می‌گوییم تخم بگذارید، می‌گویند شتر هستیم. 3 کار هم بیشتر بلد نیستند! یکی اینکه فرهنگ ایرانی را تحقیر می‌کنند. دو علیه دولت و مسائل مردم حرف می‌زنند و سوم اینکه ادای غربی‌ها را در می‌آورند.»

  • مهدیه ...